اشکارا

/~ASkArA/

مترادف اشکارا: ( آشکارا ) آشکار، افشا، بی پرده، بین، پدیدار، پیدا، جلوت، جهراً، صریح، ظاهر، علانیه، علنا، علنی، علی الظاهر، فاش، مرئی، مشهود، معلوم، مکشوف، واضح، هویدا

متضاد اشکارا: ( آشکارا ) پوشیده، درخفا، مخفی، مستور، ناآشکارا، نهانی، نهفته

معنی انگلیسی:
open, frank, clearly, conspicuously, demonstrable, expressly, manifestly, aboveboard, barely, broad daylight, nakedly, observably, obviously, openly, outright, overt, overtly, patently, publicly, self-evidently, frankly

لغت نامه دهخدا

( آشکارا ) آشکارا. [ ش ْ / ش ِ ] ( ص ، ق ، اِ ) بی پرده. صریح :
یکی بانگ برزد [ پلاشان ] به بیژن بلند
منم گفت شیراوژن دیوبند
بگوآشکارا که نام تو چیست
که اختر همی بر تو خواهد گریست.
فردوسی.
|| روی ، مقابل پشت. ظاهر، مقابل باطن. صورت ، مقابل معنی :
تفو باد بر این گزند جهان
بتر زآشکارا مر او را نهان.
فردوسی.
خنک آنکه آباد دارد جهان
بود آشکارای او چون نهان.
فردوسی.
بجز داد و خوبی نبد در جهان
یکی بود با آشکارا نهان.
فردوسی.
به بینیم تا کردگار جهان
در این آشکارا چه دارد نهان.
فردوسی.
بگیتی ز نیکی چه چیز است گفت
هم از آشکارا هم اندر نهفت.
فردوسی.
پس چشمه در تیره گردد جهان
شود آشکارای گیتی نهان.
فردوسی.
همی گفت این سخن دل با زبان نه
سخن را آشکارا چون نهان نه.
( ویس و رامین ).
|| علانیه ، مقابل سِر : به ایزد و بزینهار ایزد و بدان خدای که نهان و آشکارا خلق داند... تا... منوچهربن قابوس طاعت دار... سلطان باشد... دوست او باشم. ( تاریخ بیهقی ).
در بسته بروی خود ز مردم
تا عیب نگسترند ما را
در بسته چه سود و عالم الغیب
دانای نهان و آشکارا؟
سعدی.
|| مشهود. مرئی. پدیدار. ظاهر. پیدا :
هنر خوار شد جادوئی ارجمند
نهان راستی ، آشکارا گزند.
فردوسی.
مار تا پنهان باشد نتوان کشت او را
نتوان کشت عدو تا آشکارا نشود.
منوچهری.
چه بودی که مرگ آشکارا شدی
سکندر هم آغوش دارا شدی ؟
نظامی.
بسر مناره اشتر رود و فغان برآرد
که نهان شدستم اینجا مکنیدم آشکارا.
مولوی.
|| بظاهر :
وز ایشان یکی زنده اندر جهان
ممان آشکارا نه اندر نهان.
فردوسی.
بسی چشم سَرم دید آشکارا
دوچندان چشم سِر اندر نهان دید.
مسعودسعد.
|| مکشوف :
من آوردمش نزد شاه جهان
همه آشکارا بکردم نهان.
فردوسی.
|| عالم شهادت ، مقابل عالم غیب :
از آن دادگر کو جهان آفرید
ابا آشکارا نهان آفرید.
فردوسی.
بر او آفرین کو جهان آفریدبیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آشکارا ) ۱ - ( صفت ) هویدا روشن بین بدیهی . ۲ - مشهود مرئی . ۳ - مکشوف . ۴ - بی پرده صریح . ۵ - ( اسم ) علانیه مقابل سر. ۶ - روی ظاهر مقابل باطن .
بی پرده صریح

واژه نامه بختیاریکا

( اِشکارا ) ( ● ) ؛ قدردان؛ سپاسگزار

دانشنامه عمومی

آشکارا (فیلم ۱۹۹۲). آشکارا ( به هندی: Khule - Aam ) فیلمی محصول سال ۱۹۹۳ و به کارگردانی تارون دات و آرون دات است. در این فیلم بازیگرانی همچون درمندرا، شامی کاپور، نیلم کوتهاری، چانکی پاندی، موشومی چاترجی، ساداشیو آمرپورکار، دنی دنزونگپا، افتخار ایفای نقش کرده اند.
عکس آشکارا (فیلم ۱۹۹۲)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

آشکارا
ملا

مترادف ها

aboveboard (قید)
پوست کنده، اشکارا

signally (قید)
اشکارا، بطور برجسته

outright (قید)
اشکارا، کاملا، بی درنگ، یکجا

فارسی به عربی

صریح

پیشنهاد کاربران

آل = ( بال / بالا / والا ) ( ریشه و خاندان ) ( عقاب )
اله = الهه / خدا / فرشته و . . .
علی / اعلا و . . . = برتر و بالا . . .
ایلیا = علی یا همان برتر و . . .
ایل = اشاره به فرشته و خدا و هر موجود برتر دارد
...
[مشاهده متن کامل]

عاج = هر چیزی که مانند دندان دندانه دار و سفت و سخت است
آجیل = آج ایل = دندانه دار زیاد / بالا = بسیار سخت و دندانه دار ( با آشیل برابر می باشد )
اشک = بیرون زدن - - - > عشق = بیرون زدن احساس
آشکار / آشکارا = آشک آر = بیرون زدن = نمایان
شکار = ش کار = ز کار = بدنبال کاری رفتن
شِکل = ش کِل = از کر و پیکر آمده آی ا اَشکال = اَشک کال آمده ( عددی و چیزی که بیرون باشد و بحساب نیاید = دارای ایراد ) یا از اشک آل ( بسیار بیرون زدن = بحساب نیامدن )
آشیل = آش ایل = آش ( = آج = عاج = سفت و چسبیده ) بسیار / بالا => بسیار سفت و چسبیده = وصله => پاشنه آشیل = آنچه که به پاشنه پا چسبیده است = وصله پا
با اینرو آیا آش یا آشی همان سفت و ترکیب شده میباشد و آش ( نوعی خوراکی ) هم به این اشاره دارد یعنی سفت و ترکیب شده؟؟؟ پس با این حساب
آشیانه باید بشود مقر و سفتگاه که اوکی جواب میدهد ( البته در گذشته آشیانه را من آسیانه = راحت گاه و . . . میدانستم که گویا آشیانه سفت گاه و مقر میشود نه راحت گاه و آسیانه )

منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
اشکارا
آشکارا در پارسی به شیوه آشکاراگ است.
ملا
به عیان ؛بطور آشکارا. عیاناً. به وضوح. به آشکارا :
ای کرده قال وقیل تو را شیدا
هیچ از خبر شدت به عیان پیدا؟
ناصرخسرو.
Visibly
Overt
بارز
خوش رویی مهربان پیدا
در دو معنی مربوط به جمله است:
در معنی اول اشکار _معلوم _ضایع
در معنی دوم ناپیدا _غیر معلوم
در اینها معنی به جمله مربوط است
صراحتا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس