اشپش

لغت نامه دهخدا

اشپش. [ اِ پ ِ ] ( اِ ) اشپشه. کرمی که در غله و پشمینه افتد و تباه کند. کرمکی است خرد که در تابستان لباس پشمینه را ضایع کند و در جو و گندم نیز باشد. ( انجمن آرای ناصری ) ( جهانگیری ). اشپشه کرمکی باشد که بیشتر در تابستان و هوای گرم در پوستین و نمد و سقرلاط و صوف و دیگر پشمینه ها و گندم و جو و دیگر غله ها افتد و ضایع کند. ( برهان قاطع ). سوس. بید.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - شپش : ( ریش انبوه پر از اشپش و کک زیر او اوفتاده تحت حیک . ) ( دهخدا ) ۲ - کرمی که در غله و پشمینه افتد و تباه کند .

فرهنگ معین

(اِ پِ ) (اِ. ) شپش .

فرهنگ عمید

= شپش

پیشنهاد کاربران

بپرس