اشوه

لغت نامه دهخدا

اشوه. [ اَش ْ وَه ْ] ( ع ص ) مرد زشت رو. ( منتهی الارب ) ( از المنجد ). زشت روی. ( مهذب الاسماء ). بدشکل و مرد زشت رو. ( آنندراج ). || مرد متکبر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مختال ( متکبر ). ( المنجد ). || چشم رساننده. مؤنث : شَوهاء. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آنکه زود بچشم کند. ج ، شوه. ( مهذب الاسماء ). آنکه زود چشم زخم رساند.مؤنث : شَوهاء. ج ، شوه. ( از المنجد ). مرد بدچشم که زود چشم کند چیزی را. آنکه چشم زخم او زود اثر کند.

فرهنگ فارسی

مرد زشت رو زشت روی . بد شکل و مرد زشت رو . یا مرد متکبر . یا مختال . یا چشم رساننده .

پیشنهاد کاربران

بپرس