( آشوردن ) آشوردن. [ دَ ] ( مص ) آشوریدن. شورانیدن. درهم کردن. بر هم زدن. زبرزیر کردن. || آمیختن. مزج. || تخمیر. خمیر کردن. سرشتن. || آشفتن خواب کسی را، او رابدخواب کردن : مرا دل نیامد که ایشان را بیدار کنم و خواب بر ایشان بیاشورم. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ). و رجوع به آشور و دویت آشور و تنورآشور شود.
فرهنگ فارسی
( آشوردن ) ( مصدر ) ( آشورد خواهد آشورد بیاشور آشورنده آشوریده ) ۱ - شورانیدن در هم کردن برهم زدن زیر و زبر کردن . ۲ - آمیختن مزج کردن . ۳ - خمیر کردن تخمیر سرشتن . ۴ - آشفتن خواب کسی را بهم زدن خواب کسی . شورانیدن
فرهنگ معین
( آشوردن ) (دَ ) (مص م . ) ۱ - زیر و زبر کردن ، برهم زدن . ۲ - آمیختن . ۳ - خمیر کردن .