چون زبان از نیک و بد بربسته شد
هم ز اشنو هم ز گویا ایمنیم.
عطار.
و رجوع به اشنوا و شنوا و اشنودن و شنودن و شنیدن شود.اشنو. [ اُ ن ُ ] ( اِ ) نوعی سیگار در تداول امروز که بنام شهر اشنویا و اشنویه است ، و آنرا انواعی است از قبیل : اشنوی کاغذی ، اشنوی مقوایی ، اشنوی ویژه. رجوع به اشنویه و اشنه شود.
اشنو. [ اُ ] ( اِخ ) نام شهری در آذربایجان است که امروز بنام اشنویه معروفست : و سلماس و اورمیه و اشنو را بدیشان داد. ( تاریخ جهانگشای جوینی چ لیدن ج 2 ص 160 ). و زمستان سنه ثمان و عشرین و ستمائه ( 628 هَ. ق. ) در ارمیه و اشنو مقام ساخت. ( همان ص 184 ). رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 121 و مجمل التواریخ گلستانه ص 346، و اشنویه و اشنه شود.