اشناندانی

لغت نامه دهخدا

اشناندانی. [اُ ] ( ص نسبی ) منسوب است به محله ای از بغداد موسوم به اشنان دان ( از اشنان فارسی ، غاسول معروف + دان ، ادات فارسی بمعنی جای و مکان ) و یاقوت در معجم الادباء در ترجمه سعیدبن هارون بغلط تصور کرده است که نام محله اشنان است و در نسبت «دان » را بدان افزوده اند.

اشناندانی. [ اُ ] ( اِخ ) ابوعثمان سعیدبن هارون ( متوفی 288 هَ. ق. ) اشناندانی. از پیشوایان نحو و لغت بود. او راست : کتاب الابیات و کتاب معانی الشعر و غیره. ( از ریحانة الادب ). ابن الندیم او را در زمره لغویان و نحویان و عالمان بصره بشمار آورده و گفته است : ابوبکربن درید از وی روایت کرده و او را به بصره دیده است و انباری وی را در طبقات ادبا یاد کرده و گفته است : از ائمه لغت بود و نزد ابومحمد توزی تلمذ کرد و ابوبکربن درید لغت را ازو فرا گرفت. او راست : معانی الشعر - روایت ابوبکر محمدبن حسن بن درید ازدی - دمشق 1340 هَ. ق. / 1922 م. ص 208. ( از معجم المطبوعات ).و رجوع به معجم الادباء یاقوت و فهرست الموشح شود.

پیشنهاد کاربران