اشمیزاز

لغت نامه دهخدا

اشمیزاز. [ اِ ] ( ع مص ) رجوع به اشمئزاز شود.

فرهنگ فارسی

منقبض وگرفته شدن، رمیدن، مکروه وناخوش داشتن چیزی، بیزاری ونفرت داشتن ازچیزی ، نفرت، بیزاری، رمیدگی

پیشنهاد کاربران

بپرس