اشمالی

/~ASmAli/

لغت نامه دهخدا

( آشمالی ) آشمالی. ( حامص مرکب ) تملق.تَبصبُص. چاپلوسی. دُم لابه. خوش آمدگوئی :
می کند دم لابه ها تا استخوانی میخورد
عمر او در آشمالی و خوش آمد میرود.
شفائی.
|| قلتبانی. کشخانی.

فرهنگ فارسی

( آشمالی ) تملق چاپلوسی خوش آمد گویی .
تملق چاپلوسی

فرهنگ معین

( آشمالی ) (حامص . ) تملق ، چاپلوسی .

فرهنگ عمید

( آشمالی ) تملق، چاپلوسی، چرب زبانی، خوشامدگویی.

گویش مازنی

( آش مالی ) /aash maali/ ظاهرسازی چاپلوسی

پیشنهاد کاربران

بپرس