دیکشنری
مترجم
بپرس
اشقح
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
اشقح. [ اَ ق َ ] ( ع ص ) سرخ سپید. ( منتهی الارب ). اشقر. ( اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک