اشقاح. [ اِ ] ( ع مص ) دور کردن کسی را. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || دور رفتن. ( منتهی الارب ). || سرخ شدن غوره خرما و برنگ آمدن آن. ( از منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). || صاحب غوره زرد و سرخ شدن خرمابن. ( منتهی الارب ).اشقاح. [ اَ ] ( ع اِ ) اَشقاح کِلاب ؛ اِسْت ِ کلاب یا کنج دهان آنها. ( منتهی الارب ).