اشفته خاطر
/~ASoftexAter/
مترادف اشفته خاطر: ( آشفته خاطر ) آسیمه دل، آشفته حال، پریش، پریشان، پریشان حال، پریشان خاطر، دلواپس، شوریده خاطر، مضطرب
متضاد اشفته خاطر: ( آشفته خاطر ) آسوده خاطر، آسوده خاطری
برابر پارسی: ( آشفته خاطر ) آشفته دل، دلواپس
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پریشان خاطر
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
آشُفته - خاطِر: دلواپس، دلنگران، دل - آشوب، دل - آسیمه، آشفته - دل، آشفته - درون، پریش، پریشان، [ادبی] شیباندل
شیباندل
چو از خنجرروز بگریخت شب
همی رفت شیباندل و خشک لب.
فردوسی.
چو از خنجرروز بگریخت شب
همی رفت شیباندل و خشک لب.
فردوسی.
مضطرب الاحوال
نگران