اشفترار. [ اِ ف ِ ] ( ع مص ) پراکندگی قوم و جز آنان. ( از اقرب الموارد ). پراکنده شدن و پراکندگی. ( منتهی الارب ). || شکسته شدن چوب. ( منتهی الارب ) ( انساب سمعانی ) ( اقرب الموارد ). || فراخ شدن شعله چراغ. ( منتهی الارب ). پهن شدن شعله چراغ چنانکه مجبور شوند فتیله آنرا ببرند. ( از اقرب الموارد ). || پریشان گردیدن چیزی. ( منتهی الارب ).