من ازفراقت ایوب را زمین گیر کرده ام
بازار دنیا گرم بود و هست و خواهد بود اما دوچای سرد مانده توی سینی
دندان و لب چو سین و میمش
این نادره بین که جز شکر نیست
این نادره بین که جز شکر نیست
گویند دل آیینهٔ آیین عجبست
دوری رخ شاهدان خودبین عجبست
در آینه روی شاهدان نیست عجب
خود شاهد و خود آینه اش این عجبست
دوری رخ شاهدان خودبین عجبست
در آینه روی شاهدان نیست عجب
خود شاهد و خود آینه اش این عجبست