اشرف اباد
لغت نامه دهخدا
اشرف آباد. [ اَ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار است که در 12000گزی شمال خاوری خسروآباد کنار رودخانه سرآب شهرک واقع است. هوای آن سردسیر و در تپه و ماهور قرار دارد. دارای 330 تن سکنه و آب آن از چشمه است. محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی مردم قالیچه ، گلیم ، جاجیم بافی است که زنان بدانها اشتغال دارند.راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ، ج 5 ).
اشرف آباد. [ اَ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان است که در 9500گزی جنوب خاوری کرمانشاه و 1500گزی عمه واقع است. هوای آن سردسیر و محلی کوهستانی است. دارای 134 تن سکنه و آب آن از چشمه است. محصول آنجا غلات ، حبوبات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت وگله داری است. راه آن مالرو است. این ده به چشمه محمدعلی نیز معروف است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
اشرف آباد. [ اَ رَ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران است که در 8000گزی خاور ری و 1000گزی راه شوسه واقع است. هوای آن معتدل است و در جلگه قرار دارد. دارای 446 تن سکنه و محصول آن غلات ، صیفی ، چغندر قند و شغل اهالی کشاورزی است. راه آن اتومبیل رو است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید