اشرافی

/~aSrAfi/

معنی انگلیسی:
noblewoman, aristocrat, aristocratic, gentle, noble, blue-blooded, esquire, gracious, highborn, lordly, peer, seignior, social

لغت نامه دهخدا

اشرافی. [ اَ ] ( ص نسبی ) منسوب به اشراف.
- حکومت اشرافی ؛ حکومت نجباء. حکومت آریستوکراسی .

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به اشراف : جنب. اشرافی یا حکومت اشرافی . حکومت نجبا .

مترادف ها

patrician (صفت)
اشرافی، شریف

aristocratic (صفت)
اشرافی، اعیانی

noble (صفت)
اشرافی، سخاوتمند، نجیب، اصیل، ازاده، خاص، با شکوه، خوش طینت، شریف، خوش ذات

bon ton (صفت)
اشرافی

silk-stocking (صفت)
اشرافی

فارسی به عربی

ارستوقراطی

پیشنهاد کاربران

( Ēr= Noble ) = ( 𐬉𐬭 ) =اِیر=نیک نژاد=پاکسرشت.
( 𐬉𐬭𐬁𐬥𐬎𐬎 𐬍𐬗 ) :اِیرانویچ=ایرانشَتر=ایرانشهر=ایران= سرزمین پاکسرشتان، هرآینه پیش از تازش تازیان.
اِیر=ایرانی=پاکسرشت چگونگی های کسی است که دارشتار ویژگی های بدینسان باشد:
...
[مشاهده متن کامل]

( Righteous= Ahlā ) = ( 𐬀𐬵𐬮𐬁. ) : اَهلآ : راست پندار.
( Alms= Ahlaw dād ) = ( 𐬀𐬵𐬮𐬀𐬎𐬎. ) : اَهْلَوْ: نیکخواه ، کسی که به مستمندان اَییاری می رساند.
( Aš� ) : اَشو= ( Avesta: Ašawa:𐬀𐬴𐬀𐬎𐬎 𐬀 ) :اَشَوَ: پارسا.
( Ardā=Truthful ) : ( 𐬀𐬭𐬛𐬁 ) اَردآ: راست گفتار.
( Frār�n= Honest ) : ( 𐬟𐬭 𐬁𐬭𐬋𐬥 ) : فْرآرُون: راست کردار.

شکوهمند، باشکوه

بپرس