اشراء
لغت نامه دهخدا
اشراء. [ اِ ] ( ع مص ) درخشیدن برق. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || پر کردن حوض را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( تاج المصادر ). || چیز را کج کردن. ( منتهی الارب ). اشری الشی َٔ؛ اماله. || اشری الزمام ؛ حَرَّکه. ( اقرب الموارد ). || اشری الجمل ؛ گشاده شد پشم شُتر. ( منتهی الارب ). همین معنی در اقرب الموارد چنین است : اشری الجمل ؛ تقلفت عقیقته و در تاج العروس بنقل از صاغانی بدین سان نقل شده است : اشری الجمل ؛ تفلقت عقیقته. و در شرح قاموس چنین است : اشری الجمل ؛ شکافته شده از میوه و بار خسته. || اشری بینهم ؛ برآغالانید و برانگیخت میان ایشان. ( منتهی الارب ). تقول : اغریت بین القوم و اشریت. ( اقرب الموارد ).
اشراء. [ اَ ش ِرْ را ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ شَریر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید