اشدار

لغت نامه دهخدا

( آشدار ) آشدار. ( نف مرکب ) ( از: آش ، لعابی که بر روی ظروف سفالین و فلزین دهند + دار، مخفف دارنده ) لعابدار :
صحن کاشی کاریش را گاه لنگر فوته بین
هرکه را باشد تمنا سیر صحن آشدار.
اشرف.
ز کاشی پرده و چینی سقرلات
ز صحن آشدار و طاس گجرات.
اشرف.
|| آهاردار.

فرهنگ فارسی

( آشدار ) ( اسم ) لعابدار( ظرف ).
لعابی که بر روی ظروف سفالین دهند

پیشنهاد کاربران

بپرس