اشتها

/~eStehA/

برابر پارسی: خواهانی، خواستاری

معنی انگلیسی:
appetency, appetite, hunger, stomach

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) آرزو خواستن خواهان شدن آرزو کردن . ۲ - میل بغذا داشتن . ۳ - ( اسم ) خواهانی خواست . ۴ - آرزوی طعام .

فرهنگ عمید

۱. میل به غذا داشتن، آرزوی طعام.
۲. [قدیمی] خواستن چیزی، آرزو داشتن، آرزوی چیزی کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] میل داشتن را اشتهاء گویند. از آن به مناسبت در باب های طهارت، نکاح و اطعمه و اشربه سخن رفته است.
خوردن غذا و نوشیدن آب بدون اشتها، مکروه است.
از آداب نوشیدن آب
از آداب نوشیدن آب، آن است که آن را در سه مرحله بنوشد و پس از مرحلۀ اول و دوم در حالی که اشتها دارد، حمد خدا گوید.
دست کشیدن از غذا حین اشتهاء
دست کشیدن از غذا در حالی که هنوز اشتها دارد، مستحب است.
از آداب عیادت بیمار
...

دانشنامه عمومی

اشتها به معنی میل به خوردن غذا و احساس گرسنگی است.
( اسم مصدر ) میل به غذا داشتن؛ آرزوی طعام ، خواستن چیزی؛ آرزو داشتن؛ آرزوی چیزی کردن.
تنظیم اشتها در بدن اصولاً در هیپوتالاموس انجام میگیرد و متاثر از عوامل مختلفی مانند هورمون لپتین ، سطح قند خون ، سطح هورمونهای مختلف مانند هورمونهای دستگاه گوارش و انسولین می باشد. گاه افزایش اشتهای بیمارگونه ( بولیمیا ) یا کاهش اشتهای بیمارگونه ( بی اشتهایی عصبی ) داریم.
عکس اشتها
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

stomach (اسم)
بطن، میل، اشتها، معده، سیرابی

appetite (اسم)
ارزو، اشتیاق، اشتها، میل و رغبت ذاتی

relish (اسم)
میل، اشتها، خوش مزگی، چاشنی، طعم، مزه، خوش طعمی، ذوق، رغبت، مقدار کم، ذائقه

فارسی به عربی

شهیة , مذاق , معدة

پیشنهاد کاربران

♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_care_for
یا #to_desire به معنای میل داشتن، اشتها داشتن، علاقه داشتن، خواستن ( دِل ) و جزین
ا↙️
#ژفتن ( zhoftan )
یا:
#ژوبیدن ( zhūbidan ) 👈 ژوب ستاکِ برساخته از ریشه ی نیاایرانیِ gaHu به معنای خواستن، هوس داشتن و نیاز داشتن
...
[مشاهده متن کامل]

( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺 نکته:
ستاکِ حالِ ژُفتن می شود: ژوب . ( بسنجید با: رُفتن —� روب . )
▪️مثال:
۱ - او نمی ژوبید ( میل نداشت ) به کافه برود. او ترجیح می داد در خانه غذا بخورد.
۲ - با این شیوه ی زندگی، او هرگز به شغلی که می ژوبَد ( علاقه دارد ) نمی رسد.
۳ - آن هتل هرآنچه را که میهمان هایش ژوبیده بودند ( ژُفته بودند، ابرازِ علاقه کرده بودند ) برای ِشان فراهم کرده بود.
🔺 توجه:
🔹 #appetite اشتها، میل
🔹 #ژوب ( ژوب )
▪️مثال:
یک سفره ی هفتادرَنگ با نوشیدنی ها و خوراک های چشم نواز و خوش مزه چیده بودند بر روی میزهای شاهانه، ولی او هیچ ژوبی ( اشتهایی ) برای خوردن نداشت. بیماریِ کرونا ژوبَش ( اشتهایش ) را نیز از بین برده بود.
🔸 #desire میلِ شدید، علاقه، هوس
🔸 #ژوبه
▪️مثال:
۱ - او می گوید که هیچ ژوبه ای ( علاقه ای ) به پولدارشدن ندارد، ولی نمی دانم چرا همیشه در بانک ها پرسه می زند.
۲ - رودابه دختری بود که زال بیشترین ژوبه ( علاقه ی جنسی، عشقِ زمینی ) را به او داشت، و در اندوهِ نداشتنَش قرار از کف داده بود.
🔹 #desirable
🔹 #ژفتنی ( ژُفتَنی یا ژوبیدنی )
یا: #ژوب شایا
یا: #ژوب شا ( ژوب شا —� کوتاه شده ی ژوب شایا )
▪️مثال:
۱ - آن خانه در یکی از ژوبیدنی ترین ( موردِعلاقه ترین ) خیابان های شهر قرار داشت، خیابانی که رو به دریا پیش می رفت، تا پنجاه متریِ آن.
۲ - روشن است که یک راهِ حلِ آشتی جویانه از جنگ ژوب شاتَر ( موردِعلاقه تر ) است.
🔸 #desirably
🔸 #ژوب شایانه
🔹 #desirability
🔹 #ژوب شایایی ( موردِعلاقه بودگی )
یا: #ژوب شایی
▪️مثال:
آن دخترِ جوان از ژوب شاییِ ( موردِعلاقه بودگیِ ) خود میانِ پسرانِ جوان کاملاً آگاه بود.
🔸 #desirous مشتاق، خواهان
🔸 #ژوبا
یا: #ژوبان
▪️مثال:
آن ها ژوبای ( مشتاقِ، خواهانِ ) برقراریِ روابطِ دوستانه میانِ روسیه و آمریکا بودند.
🔹 #desirousness مشتاق بودگی، علاقمند بودگی
🔹 #ژوبایگی
یا: #ژوبانگی
🔸 #desirously مشتاقانه
🔸 #ژوبایانه
🔹 #desirer
🔹 #ژوبان
🔸 #desired موردِعلاقه، موردِنیاز
🔸 #ژفته ( ژُفته )
▪️مثال:
هشدارهای او پاسخ های ژُفته ( موردِنیاز، موردِعلاقه ) از سوی کارمندان دریافت کرد.
🔹 #undesirable
🔹 #نژفتنی ( نَژُفتنی )
یا: #نژوبیدنی ( نَژوبیدنی )
یا: #ناخوشایند
یا: #ژوب نشایا ( ژوب نَشایا )
یا: #ژوب ناشا
🔸 #undesirably
🔸 #نژفتنی گون
یا: #ژوب نشایانه ( ژوب نشایانه )
🔹 #undesirableness موردِعلاقه نبودگی، دلخواسته نبودگی
🔹 #ژوب ناشایی ( ژوب ناشایی )
🔸 هم ریشه های دیگرِ #ژفتن ، #ژوب ، #ژوبه و #ژوبا در زبان های ایرانی:
اوستایی 👈 گناه کردن ➖ - gau
پارتی 👈 موردِعلاقه، موردِنیاز ➖ gw'nyg
ختنی 👈 از تهِ دل خواستن ➖ - hagav
سغدی 👈 نیاز بودن، موردِ تمایل بودن ➖ - γw
خوارزمی 👈 نیاز داشتن ➖ - γw
بلخی 👈 لازم بودن ➖ - γaoo
سغدی 👈 ستودن ➖ βr�ġs
گورانی 👈 میل داشتن، خواستن ➖ ou -
تاتی 👈 میل داشتن، خواستن ➖ gav
ابراهیم آبادی 👈 میل داشتن، خواستن ➖ gow
آسی 👈 نیاز داشتن ➖ q�wyn
شغنی 👈 دلپذیر، مشتاق ➖ žīwj
روشانی 👈 دلپذیر، مشتاق ➖ žīwj
خوفی 👈 دلپذیر، مشتاق ➖ žūwj
برتنگی 👈 دلپذیر، مشتاق ➖ žōwj
یغنابی 👈 نیاز بودن ➖ γaųta
ایرلندی کهن 👈 دروغین ➖ g�u
لاتینی کهن 👈 کاذب ➖ hauled
یونانی 👈 آشفته ➖ χαμός
پورواهندواروپایی 👈 ناقص، ناکافی ➖ - gheHu
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی

آقای غریبی رو چه حسابی کلمه سو در تورکی رو قرض از چینی میدونی بر اساس کدوم زبانشناس؟ کلاوزن؟دورفر؟
این واژگانی هستند که بر اساس تصادف تو هر زبان وجود دارند تعدادشونم محدود و انگشت شمار هست مثل کلمه A در سومزی در مفهوم آب و آب در فارسی
...
[مشاهده متن کامل]

یا کلمه شش عبری با شش فارسی شبیه هستند، میتونم مدعی بشم شش فارسی عبری است، ؟
یا کلمه اشراق در عربی و ایشیق در تورکی که حاصل تشابه اتفاقی هستند و تو هر زبان به تعداد محدود اینطور واژگان موجودهست مثال های زیادی میتونم بزنم
لطفا قبل از نظر دادن اندکی مطالعه کنید و به منابع اتیمولوژیک سر بزنید، علم اتیمولوژی ، علم عوام و بیسوادان نیست.

من نمی دانم برخی از افراد در قسمت نظرات روی چه حسابی واژه های عربی رو به پهلوی ترکی یا کردی نسبت می دهند؟
واژه اشتها همخانواده ی شهوت و از قبیل واژگانی همخانواده آن می باشد ، که یعنی ( تمایل ) . و معمولا برای غذا خوردن این واژه کاربرد دارد.
اشتها اگر از اشت باشد بدانید واژه ایش یا ویش ( wish ) یا ویس یا وست یا وسته یا خواسته یا هوسته یا هوس و . . . همگی به چم ارزو می باشند که انرا در اندیشه = اند ایشه ( تفکر کردن و در فکر چیزی بودن ) و در ایشالله = به خواست خدا می یابیم . دقت کنید ایشالله به چم به خواست خدا می باشد نه اگر خدا بخواهد که انوقت عربی ان ان شا الله می شود و اینکه ایشالله میگوییم از همان ایش و ارزو و خواست و . . . آمده نه از ان شاء الله
...
[مشاهده متن کامل]

پس ایش / اشت / ویش / ویست / وسته / خواسته / هوسته / هوس و . . = خواست و ارزو
و شاید اشیانه = اشی انه باشد = خواستگاه یا جایگاه شاید از همین رو بوده اشیانه را خواستگاه چمیدند و همانطور که دیدید واژه اشت چطور به هوس و خواست رسید .

اشتها:گوارشت
واژه آریایی است نه سامی و همخانواده واژه ناشتا است
همانطور که دوست ما اشکان نوشت این واژه آریایی است و در ترکی "بازمانده" است ، یعنی پس از اینکه بخشی از مردم ترک زبان شدند ، بسیاری از واژه هایی را که پیش از ترک شدگی ، بکار می بردند ، همچنان بکار بردند
...
[مشاهده متن کامل]
، چنین چیزی را ما در عربی عراقی می بینیم ، چون عراقی ها هم عرب شدند و عرب نبودند ، مثلن به شهاب نیزک می گویند که بازمانده زبانی است که پیش از عرب شدگی بکار می بردند

دوست بالایی که گفت اشتها ترکیه،
باید بگم که این واژه عربیه خودتم به خوبی گفتی. ولی باز به زور به ترکی ربط دادی.
واژه ایستمک در ترکی هم از اشته، اشتها عربی گرفته شده. که فقط یک پسوند ترکی بهش افزوده شده.
...
[مشاهده متن کامل]

مانند واژه ی "شوئی"به معنی آب در زبان چینی، که با تبدیل ش به س وارد ترکی شده و به شکل ( سو ) در آمده است.

ریشه ی واژه ی #اشتها ✅
و واژگانی همچون #شهو ، #شهوت و. . . در عربی ✅
همان ایستک ترکیست از بن ایستمک به معنی خواستن است.
ایستمک از بن ایز - iz به معنی نشان ، تعقیب ( ایزلمک ) و از آن اصلی تر از usmaq به معنی فکر کردن استخوان را از گوشت پاک کردن و. . . مشتقات آن به ısırmaq میتوان به گاز گرفتن اشاره کرد. ( به طرف خود کشیدن )
...
[مشاهده متن کامل]

اثبات کامل چنین تبدیلی از us به iz را میتوانیم از izgi به معنی دانا اشاره کنیم iz gi پسوندی که به فعل فصل میشود این نشان میدهد که این واژه از اوسماق است اوسماق به معنی فکر کردن تفسیری از این فعل است که معنی فکر کردن است و هوش هم از این فعل است. ♦️
( ایز - ایستمک - ایسیرماق - اوسماق - ایزگی )
ایستک - ایشتک - ایشته
اشتها
اشته در عربی به معنی طلبیدن است خوب معلوم است از ایستمک ترکی است و اشتها هم از آن است.
واژگانی همچون شهو ، شهوت همگی از این بن هستند و عرب اشتها را از باب فرض افتعال گرفته است و از آن وزن ساخته است.
اشته - ایستمک
وارد شده به افتعال
از آن فعل گرفته شده است ( شهو ) و از آن واژگانی همچون شهو ، شهوت و مشقاتی از این قبیل ساخته شده است. ♦️
همچنین واژگانی مانند #شوق ، #اشتیاق ( علاقه و ایستک ) #مشتاق #تشویق ( ایستک وئرمه ) از ایستمک ترکی است.

پسوند اشت در واژگان آریایی به مانای آرزوشده و دلخواه و پذیرفتنی است مانند بهشت ( به اشت ) و خورشت ( خور اشت ) که در سنسکریت به صورت iSta इष्ट به مانای desired acceptable favorite آمده است.
این واژه آریایی است

در پارسی " پژوهان " برابر کتاب فرهنگ برابرهای پارسی واژه های بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس