اشترک

/~eStorak/

معنی انگلیسی:
bore

لغت نامه دهخدا

اشترک. [ اُ ت ُ رَ ] ( اِ مصغر ) تصغیر اشتر. شتر کوچک. اشتر خرد: نقلست که در راه اشتری داشت زاد و راحله خود بر آنجا نهاده بود. کسی گفت بیچاره آن اشترک که بار بسیار است بر او. این ظلمی تمام است. ( تذکرة الاولیاء عطار ). || ( اِ مرکب ) موجه خواه موجه دریائی و خواه تالاب و رودخانه و امثال آن. ( برهان ) ( هفت قلزم ). بمعنی موجه است خواه موجه دریا باشد و خواه تالاب و رودخانه و امثال آن. قاسم گنابادی گوید :
ز لشکر شد آراسته روی آب
شتر اشترک شد جرس شد حباب.
و آنرا شترک نیز گویند. ( از آنندراج ). شاید لفظ مذکور مصغر اشتر است که بزرگی موج به شتر تشبیه شده است. ( فرهنگ نظام ). خیزآب و موجه آب است ، آنرا شترک نیز گویند. ( انجمن آرای ناصری ). شترک. ( جهانگیری ). موج دریا :
روان شد سپاه پرآشوب سیل
در آن اشترک اشتران خیل خیل.
هاتفی ( شعوری ج 1 ص 147 ).
کوهه و پست بلندیهای آب که از وزیدن باد پیدا شود. موج. اشترکنان بمعنی موج زنان آمده است :
چون کوه موج فتنه اشترکنان برآید
دورانش ار ندارد دربسته زمام است.
سیف اسفرنگ.

اشترک. [ اِت ِ رِ ] ( اِ ) بزبان مردم کرمان اشق. ( ناظم الاطبا ).

اشترک. [ اُ ت ُ رَ ] ( اِخ ) ( دره ٔ... ) نام موضعی در جاده چالوس به کرج.

فرهنگ فارسی

شترک:مصغراشترشترکوچک، شتربچه ، ونیزبه معنی خیز آب، موج دریا
( اسم ) اشتر کوچک شتربچه .
نام موضعی در جاده چالوس به کرج

فرهنگ معین

(اُ تِ رَ ) (اِ مصغ . ) ۱ - شتر کوچک ، شتربچه . ۲ - خیزآب ، موج دریا.

فرهنگ عمید

۱. شتر کوچک، شتربچه.
۲. خیزآب، موج دریا: روان شد سپاه پرآشوب سیل / در آن اشترک اشتران خیل خیل (هاتفی: لغت نامه: اشترک ).

فرهنگستان زبان و ادب

{undular bore} [علوم جَوّ] آشفتگی پیشرو که ویژگی آن تغییر ناگهانی و نسبتاًً دائم ارتفاع فصل مشترک افقی شاره است

پیشنهاد کاربران

بپرس