هند چون دریای خون شد چین چو دریابار او
زین قبل روید بچین بر شبه مردم اشترنگ.
عسجدی ( از اوبهی ).
همان استرنگ است ، لجامعه : اگر خاک پای تو آرد بچنگ
چو وقواق گوید سخن اشترنگ.
( شرفنامه منیری ).
و رجوع به اشترنگ و مردم گیاه شود.اشترنگ. [ ] ( اِ ) اشترنج. رجوع به اشترنج شود.