اشتر صالح

لغت نامه دهخدا

اشتر صالح. [ اُ ت ُ رِ ل ِ ] ( اِخ ) شترصالح. ناقه صالح. اشتری بوده است که حضرت صالح پیغمبر، بمعجزه و امر خدا از میان کوه بیرون آورده. بلعمی در ترجمه طبری آرد: پس صالح گفت : چه خواهید؟ گفتند: آن خواهیم که ازین کوه سنگ خاره اشتری بیرون آری ، ماده سرخ موی با یک بچه همچون او سرخ موی ، چنانکه علف بروید و گیاه خورد. آنگاه بتو بگرویم. صالح گفت : این در نزد خدای تعالی سخت آسان است. دعا کرد آن کوه بنالید به امر خدای عز و جل از میان وی شتری بیرون آمد، ماده سرخ موی با یک بچه از عقب وی دوان. چون آن بچه بیامد بانگی بکرد و به علف خوردن ایستاد... و رجوع به صالح پیغمبر در همین لغت نامه شود :
خون حسین آن بچشد در صبوح
وین بخورد ز اشتر صالح کباب.
ناصرخسرو.

فرهنگ فارسی

یا ناقه صالح اشتری بوده است که حضرت صالح پیغمبر بمعجزه و امر خدا از میان کوه بیرون آورده بلعمی در ترجمه طبری آرد : پس صالح گفت چه خواهید گفتند آن خواهیم که ازین سنگ خاور اشتری بیرون آری ماده سرخ موی با یک بچه همچون او سرخ موی چنانکه علف بروید و گیاه خورد آنگاه تو بگرویم .

پیشنهاد کاربران

بپرس