اشتباه گرفتن


برابر پارسی: نادرست گرفتن، جا به جا گرفتن

پیشنهاد کاربران

To mistake ( sth/sb for sth/sb ) = take incorrectly
To mistake one thing for the other
اشتباه گرفتن چیزی با دیگری
I mistook him for the teacher
با معلم اشتباهش گرفتم
I mistook my path
راهم را اشتباه برگزیدم
به جای چیزی یا کس دیگری گرفتن
- ببخشید، من شما را با کسِ دیگه ای اشتباه گرفتم.
عا ) نه داداش، ما از اوناش نیستیم، اشتباه گرفتی!
به خطا انتخاب کردن
- تلفن ) مطب دکتر اصلانی؟ . . . نه، اشتباه گرفتید.
خطا گرفتن. [ خ َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) اشتباه گرفتن. سهو گرفتن. تخطئه کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
نه در هر سخن بحث کردن رواست
خطا بر بزرگان گرفتن خطاست.
سعدی ( گلستان ) .
کسی گیرد خطا بر نظم حافظ
...
[مشاهده متن کامل]

که هیچش لطف در گوهر نباشد.
حافظ.
|| گناه کسی را مورد عقاب قرار دادن :
خطای بنده نگیری که مهتران و ملوک
شنیده اند نصیحت ز کهتران خدم.
سعدی.
|| عیب گرفتن.

بپرس