( خطا آمدن ) خطا آمدن. [ خ َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) اشتباه درآمدن. سهو کردن. ناصواب آمدن. غلط درآمدن :
بی از آن کآمد ازو هیچ خطا از کم و بیش.
( تاریخ بیهقی ) .
تدبیرهایش خطا آمد. ( نوروزنامه ) .
بی از آن کآمد ازو هیچ خطا از کم و بیش.
( تاریخ بیهقی ) .
تدبیرهایش خطا آمد. ( نوروزنامه ) .
خطا شدن. [ خ َ ش ُدَ ] ( مص مرکب ) اشتباه شدن. غلط درآمدن : ضیح ؛ خطا شدن تیر. ضیحان ؛ خطا شدن تیر. ( تاج المصادر بیهقی ) .
سهو افتادن ؛ خطا شدن. سهو روی دادن : دوش سهوی افتاده که از بس افشین بگفت و چند بار رد کردم بازنشد، اجابت کردم. ( تاریخ بیهقی ) .
- سیخوسیخو افتادن . ( از یادداشتهای مؤلف ) .
- سیخوسیخو افتادن . ( از یادداشتهای مؤلف ) .