فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
خیس، اشباع شده، سیر شده
خیس، بی مصرف، نیم پخته، اشباع شده، جوشانده، چروکیده و پژمرده، گیج و کند ذهن
اشباع شده، به حد اشباع رسیده
پیشنهاد کاربران
Saturation : اشباع
Saturated : اشباع شده
This product is very saturated in the market : این کالا در بازار بسیار اشباع شده است.
Saturated : اشباع شده
This product is very saturated in the market : این کالا در بازار بسیار اشباع شده است.
اشباع شده ( Saturated ) :[صنعت قند]در شیمی آلی منظور از ترکیباتی است که در ساختار آنها اتصالات بین کربنها شامل اتصال دو گانه و سه گانه نبوده و اتصال ساده باشد.
فراوانی پاسخ یا فراوانی یک چیز در یک فهم