اسیج

لغت نامه دهخدا

اسیج. [ اُ س ِ ی ْ ی ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، در 37000 گزی شمال خاوری اهواز و 4000 گزی شمال راه ویس به نفت سفید. دشت ، گرمسیر. سکنه آن 60 تن. شیعه. زبان : عربی و فارسی. آب آن از چاه است. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین ازطایفه حمید هستند. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

پیشنهاد کاربران

یکی از پیشوایان دیویسنا مخالف آیین مزدیسنا و از دشمنان زرتشت است فقط یک بار در گاتها یسنا ۴۴، قطعه ۲۰ از او اسم برده شد، در سایر قسمت های اوستا اسمی از او نیست. در وِدای هندوان او شیک می باشد، معنی آن
...
[مشاهده متن کامل]
را دانا و هوشیار و به خصوص غیرتمند و با اراده ضبط کرده اند. در دین برهمنان دارای مقام بزرگ و محترمی است، به مناسبت مخالفتش با آیین مزدیسنا در گاتها گمراه کننده و پیرو آیین دروغین دیو از او اراده شده است، در تفسیر پهلوی این کلمه فرقی نکرده، اوسیج استعمال کرده اند.