اسیاف

لغت نامه دهخدا

اسیاف. [ اَس ْ ] ( ع اِ ) ج ِ سیف.شمشیرها : بقایای اسیاف در مخارم شعاف راه خلاص و طریق نجات طلبیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1273 ص 195، تطبیق با نسخه خطی متعلق به کتابخانه مؤلف ). || ج ِ سیف. سواحل دریا. || هم اسیاف ٌ؛ یعنی ایشان گروههااند. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

شمشیرها، جمع سیف
( اسم ) جمع سیف شمشیرها تیغها . اسید مرکبی است که از ترکیب جسمی بسیط با ئیدرژن حاصل شود و طعم آن ترش مزه است بعضی اقسام آن از ترکیب یک شبه فلز با ئیدرژن بدست آید مانند : اسید برمیدریک اسید سولفیدریک و بعضی اسیدهای اکسیژن دار مانند : اسید سولفورو و اسید سولفوریک و اسید ازتیک از ترکیب انیدریدها با آب تهیه میشوند .

فرهنگ عمید

۱. [جمعِ سَیْف] = سیف seyf
۲. [عربی، جمعِ سِیْف] = سیف sif

پیشنهاد کاربران

بپرس