اسکندر مقدونی در افسانه

دانشنامه عمومی

حکایات افسانه ای زیادی حول زندگی اسکندر مقدونی یا اسکندر کبیر وجود دارد که نسبتاً حجم زیادی از آن ها از زمان زندگی خودش مشتق شده اند که احتمالاً توسط خود اسکندر تشویق شده اند.
شاه فیلیپ رؤیایی دیده بود که در آن مومی را برداشته بود و رحم زنش را موم کرده بود؛ که آن موم تصویر یک شیر را با خود داشت. غیب گویی با نام آریستاندر[ یادداشت ۲] این رؤیا را به این معنی تعبیر کرده بود که المپیاس حامله است، از آن جا که مردان چیزی را که تهی است موم نمی کنند، و این که المپیاس پسری را می زاید که بی باک و شیر - مانند خواهد بود. [ ۱] ( Ephorus FGrH 70 217 )
پس از این که فیلیپ، پوتیدایا را در ۳۶۵ پیش از میلاد تسخیر کرد این خبر را دریافت کرد که اسبش در بازی های المپیک پیروز شد، و پارمنیون، ایلیری ها را مغلوب کرد. سپس خبر متولد شدن اسکندر را دریافت کرد. غیب گویان به او گفتند پسری که تولد او با سه پیروزی مصادف شده باشد همیشه پیروز خواهد بود. هنگامی که اسکندر جوان سمند بوکفالوس را رام کرد، پدرش خاطرنشان کرد که مقدونی برایش به اندازه کافی بزرگ نخواهد بود.
در اولین قرن پس از مرگ اسکندر، احتمالاً در اسکندریه، مقداری از مطالب افسانه ای تر به صورت نوشته ای که تحت عنوان رمانس اسکندر شناخته می شود، به هم آمیخته شد، که همچنین بعدها به غلط به کالیستنس تاریخ نگار منتسب شد و بنابراین تحت عنوان سودو - کالیستنس[ یادداشت ۳] یا کالیستنس بدلی شناخته می شود.
• اسکندر در حال پیکار کردن با دشمن، مینیاتور ایرانی قرن ۱۵ میلادی، موزه Czartoryskiدر شاهنامه، رزم نامه ملی ایرانیان، بهمن پسر دارا ( ب ) در نبردی با اسکندر کبیر کشته می شود، به عبارت دیگر، دارا/داراب به عنوان داریوش سوم شناخته شده و این بهمن را شخصیتی مربوط به قران ۴ ام پیش از میلاد می سازد. در حکایتی دیگر، اسکندر پسر دارا/داراب است و همسرش ناهید، که که به عنوان دختر «فیلفوس اهل روم»، [ یادداشت ۴] به عبارت دیگر «فیلیپ یونانی» توصیف شده است ( مقایسه شود با فیلیپ دوم اهل مقدونیه ) .
• ادعا شده که اسکندر جد حاکمان هنزه باشد.
دروازه های اسکندر ( دروازه های کاسپین[ یادداشت ۵] ) مانعی افسانه ای بود که از قرار معلوم توسط اسکندر در قفقاز ساخته شده بود تا بربرهای نامتمدن شمال را ( که نوعاً به عجوج و مجوج[ یادداشت ۶] مرتبط می شوند ) از تاخت و تاز به سرزمین های جنوب محافظت کند.
• عالمان متاخر مسلمان به طور کلی ذوالقرنین قرآن را با اسکندر مقدونی می شناختند، که در آن به صورت پیامبری که ذوالقرنین خوانده می شود نمود پیدا می کند. در قرن های آتی، اسکندر مقدونی اغلب توسط مسلمانان به عنوان پیامبری در اسلام شناخته می شد. تمدن اسلامی اولیه، حکایات افسانه ای خودش را دربارهٔ اسکندر مقدونی تولید می کرد، به خصوص در ایران. با حمله اعراب به ایران، رمانس اسکندر[ یادداشت ۷] راهش را به درون ادبیات فارسی باز کرد— که پیامدی طعنه آمیز است، با در نظر گرفتن دشمنی ایرانی زرتشتی با دشمن ملی اش، کسی که شاهنشاهی هخامنشی را خاتمه داد، و از سوی دیگر همچنین مستقیماً مسئول قرن ها چیرگی «حاکمان بیگانهٔ» سلوکی بر ایرانیان بود. با این همه، او به عنوان جنگاور و فاتح تصویر سازی نمی شود، بلکه به عنوان جوینده حقیقت، کسی که بالاخره آب حیات یا آب زندگانی را پیدا می کند. حکایات پارسی اسلامی از افسانه اسکندر، که تحت عنوان اسکندرنامه شناخته می شوند، مطالب سودو - کالیستنسی[ یادداشت ۳] دربارهٔ اسکندر را، که بعضی از آن ها در قرآن یافته شده است، با تفکرات ایرانیان ساسانی دربارهٔ اسکندر مقدونی ترکیب می کند. منابع پارسی در باب افسانه اسکندر شجره نامی ای اسطوره ای برای او ابداع کرده اند که در آن مادر اسکندر هم خوابه یا موله داریوش دوم است، که این او را برادر ناتنی آخرین پادشاه هخامنشی، داریوش سوم، می کند. با فرارسیدن تا فرارسیدن قرن ۱۲ میلادی نویسندگان مهمی همچون نظامی گنجوی او را موضوع اشعار حماسی خود کرده بودند. سنن اسلامی همچنین این افسانه را که اسکندر مقدونی مصاحب ارسوط و شاگرد مستقیم افلاطون بود، به طور مبسوط شرح داده اند.
عکس اسکندر مقدونی در افسانهعکس اسکندر مقدونی در افسانه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس