اسکنان

لغت نامه دهخدا

اسکنان. [ ] ( اِخ ) قلعه ای بفارس : سلطان ( محمد خوارزمشاه ) بر اتابک سعد ابقا نمود و او پسر بزرگتر خود اتابک زنگی را بنوا بسلطان داد و او قلعه اصطرخ و اسکنان را با چهار دانگ محصول فارس سلطان را مقرر داشت تا اجازت مراجعت یافت. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 97 ). در نسوی نسخه پاریس ص 26 آمده : و تسلم قلعتی اصطخر و اسکناباد. ( چ هوداس ص 19: اسکناباد ). «و معلوم نشد که مقصود در متن همان قلعه اشکنوان معروف است یا مراد قلعه ای دیگر است ». ( جهانگشای جوینی ج 2 ص 97 حاشیه 3 ).

اسکنان. [ ] ( اِخ ) کوهی است نزدیک طهران و معدن زغال سنگ دارد. چاه هائی که در دامنه های کوه دیده میشود معلوم میکند که رگه های زغال سنگ بطرف جنوب متمایل و دو ردیف چاههائی که بفاصله چهل گز در قسمت فوقانی پائین دره واقع شده است خط سیر دورگه را نشان میدهد. در این نقطه بوسیله چاههای بسیار و دالانهائی که خراب شده در ارتفاع 120 گزی پنج رگه استخراج شده و این رگه ها تا 50 صدم گز ضخامت دارد ولی غالباً قطر آنها از 40 صدم گز تجاوز نمیکند. رگه دوم 30 و رگه سوم 40 صدم گز قطر دارد، رگه چهارم که شاهرگ باشد دارای 60 صدم گز ضخامت است و رگه ای که از همه بالاتر واقع شده و خط سیر آن در دامنه کوه میباشد بقطر 40 صدم گز میباشد. دو ردیف چاه که سابقاً حفر کرده اند در شمال معادن مزبوره دیده میشود و از تمام رگه های موجود هفت رگ آن قابل استخراج است و برای آنها بطور متوسط میتوان 40صدم گز ضخامت حساب کرد. جنس این زغال سنگ بسیار عالی و دارای 8000 کالری حرارت و 48 درصد آن زغال سنگ خالص است و فقط 5 درصد خاکستر دارد و بهمین جهت برای کوک در درجه اول قرار گرفته است. رجحان معدن اسکنان بر سایر معادن زغال سنگ ایران این است که راه شوسه ای بطول یک فرسخ و نیم دارد که معدن اسکنان را بجاده ٔتهران وصل میکند. ( جغرافیای اقتصادی کیهان ص 231 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس