اسپینوزا

لغت نامه دهخدا

اسپینوزا. [ اِ ن ُ ] ( اِخ ) رجوع به اسپینزا شود.

پیشنهاد کاربران

کلیه سیستم های فلسفی و بینش ها و باور های آئینی و دینی که در آنها نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر این نوسانات و موجود بودن طرح مطلق آفرینش و مفاد و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر و جاودانه آن و همچنین موجود بودن گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار در پهنه بیکرانی یا بی نهایت و موجود بودن دنیا ها یا عوالم هفتگانه بهمراه آسمان ها و زمین های هفتگانه و عشق ها و زندگانی های هفتگانه انسانی یا بطور کلی سامان ها یا نظام های کوانتمی و کلی هفتگانه بطور مطلقا یکسان و برابر در محتوای هرکدام از جهان ها در نظر گرفته نشده اند، جملگی بدون استثناء اوهامی - ابهامی محسوب می شوند و تهی از حقیقت و بریده از واقعیت می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

این طبیعت در راه و سفر بسر می برد و هدف این حرکت کلی یا این سفر مقطعی و نزولی و صعودی، بازگشت به حالت آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین می باشد یعنی بازگشت به نظام احسن و اشرف آفرینش سرمدی - مبدئی - معادی - ازلی - ابدی و برخوردای مجدد کلیه موجود مفید زنده و تک تک افراد انسانی از زندگی بسیار طولانی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین. طبیعت بعد از وقوع آخرین مه بانگ به آن حالت باز خواهد گشت و نه پس از برپائی قیامت کبرای دینی و رستاخیر یا بر انگیخته شدن مردگان از قبور یا قبر ها.

( اسپینوزا ) فیلسوف هلندی که باورمند به وحدت وجود بوده است که پیش از وی، فیلسوف ایرانی ( صدرای شیرازی ) باورمند به این نگره بوده است و آن را گسترش داده بود.

بپرس