اسپه

لغت نامه دهخدا

اسپه. [ اِ پ َه ْ ] ( اِ ) مخفف اسپاه. لشکر. عسکر. سپاه. قشون :
حمله بردند اسپه جسمانیان
جانب قلعه و دز روحانیان.
مولوی.
|| سگ. کلب.

اسپه. [ اَ پ َ / پ ِ ] ( ص نسبی ، پسوند ) مرکب از اسپ + -ه ، پسوند نسبت : دواسپه ؛ با دو اسپ ، دارای دو اسب. سه اسپه ؛ با سه اسپ. رجوع به فهرست شاهنامه ولف شود.

اسپه. [ اِ پ ِ ] ( اِخ ) موضعی در جنوب اصفهان.

فرهنگ فارسی

( اسم ) سپاه لشکر عسکر قشون .
موضعی است در جنوب اصفهان

فرهنگ معین

(اِ پَ ) (اِ. ) سپاه .

گویش مازنی

/espe/ سفید

دانشنامه عمومی

آسپه. آسپه ( به اسپانیایی: Aspe ) دهستانی در استان آلیکانتهٔ اسپانیا است.
در این دهستان ۱۸٬۸۲۱ نفر زندگی می کنند. مساحت این دهستان ۷۰٫۹۰ کیلومتر مربع است.
عکس آسپهعکس آسپه

آسپه (اوته گارون). آسپه ( به فرانسوی: Aspet ) یک کمون در فرانسه است که در canton of Aspet واقع شده است. [ ۱] آسپه ۲۶٫۳۷ کیلومتر مربع مساحت دارد ۴۷۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس آسپه (اوته گارون)عکس آسپه (اوته گارون)عکس آسپه (اوته گارون)

اسپه (خاش). اسپه یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان کهنوک واقع شده است. [ ۱] اسپه ۵۸۷ نفر جمعیت دارد.
عکس اسپه (خاش)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

در زبان کوردی به اسب، اسپ گفته می شود.
اسپه درزبان عبری خوانساری ( یهودی ) معنی سگ می دهد ودر مازندران معنی خروس سفید ودر فارسی معنی اسب می دهد که با چیدن این سه برهان یک حکم استدلال می شود وآن حکم اینست که اسپه یعنی عصبانی وسرکش و حتی اگر
...
[مشاهده متن کامل]
اسپه را اسفه از ریشه تاسف هم حساب کنیم همین می شود زیرا متاسف شدن یعنی غمگین وعصبانی شدن وبرعلیه خود سرکش شدن وبه خود شوریدن وخود را ملامت کردن

سگ
به زبان خوانساری
پارسی زمان مادها

بپرس