اسپرهم

لغت نامه دهخدا

اسپرهم. [ اِ پ َ هََ ] ( اِ ) اسپرغم.( جهانگیری ). سپرغم. مطلق گلها و ریاحین. ( برهان ): بساک ؛ تاجی باشد که از اسپرهم بندند. ( فرهنگ اسدی ).

فرهنگ فارسی

اسپرغم، سپرهم: گل وسبزه، گل وگیاه معطر، هرگیاهی که برگهای خوشبوداشته باشد، ریحان
( اسم ) ۱ - هر گیاه خوشبو ریحان ۲ - هر گیاه . ۳ - سبزه . ۴ - میوه .

فرهنگ معین

(اِ پَ هَ ) ( اِ. ) نک اسپرغم .

پیشنهاد کاربران

بپرس