اسپرم

/~esperm/

مترادف اسپرم: اسپرماتوزوئید، منی، نطفه

معنی انگلیسی:
spermatozoon

لغت نامه دهخدا

اسپرم. [ اِ پ َ رَ ] ( اِ ) ریحان برگ معطر. هر گیاه که برگ آن بوی خوش دارد.مطلق گلها و ریاحین. ( برهان ). اسپرغم. رجوع به اسپرغم شود. سپرم. اسپرهم. کلمه اسپرم جزء دویم نام بعضی گیاهان خوشبو باشد، چون : جم اسپرم ، جوان اسپرم ، خوش اسپرم ، شاداسپرم ، شاه اسپرم ، کافوراسپرم ( اقحوان ) ( محمودبن عمر ربنجنی )، مرداسپرم. مورداسپرم :
چنان پنداشتی آن مرد دلخواه
که اندر اسپرم رفتی همه راه.
زراتشت بهرام.
- اسپرمها ؛ ریاحین.

فرهنگ فارسی

اسپرغم، سپرم: گل وسبزه، گل وگیاه معطر، هرگیاهی که برگهای خوشبوداشته باشد، ریحان
( اسم ) هر گیاه که برگ آن بوی خوش دارد ریحان

فرهنگ معین

(اِ پَ رَ ) ( اِ. ) هر گیاه که برگ آن بوی خوش دارد، ریحان .

فرهنگ عمید

= اسپرغم
سلول جنسی نر که در بیضه ها ساخته می شود و می تواند تخمک را بارور کند، اسپرم، منی دانه، زامه.

دانشنامه عمومی

'اِسپِرم یا زامه[ ۱] [ ۲] ( به انگلیسی: Sperm ) ، به سلول های جنسی موجود مذکر می گویند که در غده های جنسی تولید می شود. واژه اسپرم برگرفته از واژه یونانی اسپرما ( به یونانی: σπέρμα ) به معنای دانه یا بذر است. اسپرم یا اسپرماتوزوآی بالغ، سلول جنسی ( گامت ) جنس مذکر در بیشتر جاندارانی است که به روش جنسی بارور می شوند. اسپرم تک دسته است و برای تحرک خود فروکتوز را که در منی وجود دارد، در میتوکندری های خود می سوزاند و به انرژی تبدیل می کند. [ ۳]
در انسان اسپرم در بیضه آغاز به ساخته شدن می کند و پس از تکامل در اپیدیدیم، با منی از بدن خارج می شود. اشکال در ساخت یا آزادسازی اسپرم می تواند موجب ناباروری مردان شود. در واقع تولید اسپرم یکی از پیچیده ترین و طولانی ترین فرایندها در بدن است که با تخصصی شدن سلول های جنسی اولیه در دوران جنینی آغاز می شود و بعد با اسپرم سازی و تمایز اسپرم در بیضه ها در دوران بلوغ ادامه پیدا می کند.
بر پایهٔ برخی پژوهش ها تولید اسپرم در همهٔ جانداران به ۶۰۰ میلیون سال پیش برمی گردد. تولید اسپرم در همهٔ جانداران زیر تأثیر ژنی به نام بول ( به انگلیسی:Boule ) است. این ژن در طی تکامل انسان از آغاز تاکنون بی تغییر باقی مانده است و در همهٔ جانداران وجود دارد. [ ۴] وجود اسپرم برای نخستین بار توسط آنتونی فان لیوونهوک و با کمک میکروسکوپ در سال ۱۶۷۷ کشف شد. [ ۵]
در انسان با فرارسیدن زمان بلوغ، ساخت همیشگی اسپرم در بیضه ها با سرعت حدود ۱۲۵ میلیون اسپرم در روز آغاز می شود ( در هر ثانیه حدود ۱۵۰۰ اسپرم ) . اسپرم ها در اطراف دیواره های لوله های سمینیفر تکامـل پیدا می کنند و دم های آن ها که آن ها را قادر به شنا کردن می کنند، به سمت مرکز لوله ها قرار می گیرند. اسپرم بالغ در یک لولهٔ پیچ در پیچ به نام اپیدیدیم که پشت هر بیضه جای دارد، نگهداری می شود. سرانجام اسپرم ها یا در طی فعالیت جنسی با انزال بیرون می روند یا به داخل بدن بازجذب می شوند. [ ۶]
از دلایل کاهش تولید اسپرم در مردان می توان به کشیدن سیگار، اضافه وزن، تغذیه و هر چه باعث گرم شدن بیضه ها شود که می توان به نشستن طولانی مدت اشاره کرد. همچنین ورزش تأثیر بسیاری بر تولید اسپرم دارد به نحوی که مردانی که در طول روز بیش از ۱۵ ساعت تحرک دارند حدود ۷۳ درصد نسبت به مردان کم تحرک بیشتر اسپرم تولید می کنند. کاهش تولید اسپرم در مردان لزوماً به ضعف قدرت باروری منجر نمی شود. [ ۷] اسپرم انسان در بدن زن چهار تا پنج روز زنده می ماند اما بیرون بدن مدت بسیار کوتاهی زنده می ماند.
عکس اسپرمعکس اسپرمعکس اسپرم
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اِسْپِرم (sperm)
اِسْپِرم
اِسْپِرم
(یا: اسپرماتوزویید) در زیست شناسی، گامت نر جانوران در تولیدمثل جنسی، قبل از لقاح. هر یاختۀ اسپرم دارای یک کپسول سر حاوی هسته، یک بخش میانی حاوی میتوکندری که انرژی را تأمین می کند، و یک دم طولانی (تاژک) است. در پستانداران، یاخته های اسپرم در بیضه های موجود نر تولید می شوند. این یاخته ها براثر نوع خاصی از تقسیم سلولی، با نام میوز، پدید می آیند که تعداد کروموزوم ها را در این تقسیم نصف می کند. یاخته های اسپرم ویژگی های مخصوص به خود دارند. هنگامی که اسپرم ها از اندام تناسلی نر به مهبل ماده می ریزند، به طرف رحم و لوله های تخم بر شنا می کنند. شنا براثر حرکت دم سلول اسپرم صورت می گیرد. در انتهای دیگر سلول هسته قرار دارد و یاخته تقریباً فاقد مواد دیگر است. به همین سبب اسپرم نسبتاً کوچک و وزن آن کم است. اسپرم انسان۰.۰۰۵ میلی متر طول دارد و در بدن موجود ماده دو تا نُه روز زنده می ماند. بنابر مطالعه ای در دانمارک (۱۹۹۰)، از ۱۹۴۰، تعداد اسپرم ها در واحد حجم ۵۰ درصد کاهش یافته است. این کاهش ممکن است براثر افزایش مواد آلاینده باشد. به نظر می رسد تعدادی از مواد آلاینده، ازجمله برخی محصولات جانبی نفت و بی فنیل پلی کلرینیتها، اثر مشابهی بر هورمون ماده یا استروژن دارند.ساختار اسپرم. سر اسپرم حاوی آنزیم آکروزین است که با حلِّ پوشش تخمک باعث نفوذ اسپرم به آن می شود. در ۱۹۹۸، محققان هلندی کشف پروتئینی با نام پروتئین بازدارندۀ C را اعلام کردند. زمانی که اسپرم ها در اپی دیدیم ذخیره شده اند، این پروتئین از فعالیت آکروزین تا زمانی که اسپرم ها براثر انزال آزاد شوند، جلوگیری می کند. اسپرم بیشتر جانوران متحرک است و با تاژک بلندی حرکت می کند، اما در بعضی از جانوران، از قبیل خرچنگ های گرد و خرچنگ های دراز دریایی، اسپرم ها غیرمتحرک اند. یاخته های اسپرم در بیضه ها (← بیضه) تولید می شوند. اسپرم ها از طریق لوله های اسپرم بر در مسیر غدد کیسه ای و غدۀ پروستات عبور می کنند. این غدد مایعی با نام منی تولید می کنند که انرژی اسپرم ها را تأمین می کند و باعث می شود پس از ترک بدن قادر به حرکت باشند. در مقدار کمی از منی، صدها میلیون یاختۀ اسپرم وجود دارد. اسپرم های پستانداران دارای گیرنده هایی شبیه گیرنده هایی اند که در پوشش بینی یافت می شوند. این گیرنده ها به هدایت اسپرم به طرف تخمک کمک می کنند. گاه به گامت های نر متحرک (آنتروزوئیدها) گیاهان پست نیز اسپرم می گویند.

پیشنهاد کاربران

شوسر ، شوس ، زامه
واژه اسپرم
معادل ابجد 303
تعداد حروف 5
تلفظ 'esperm
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [فرانسوی: sperme] ( زیست شناسی )
مختصات ( اِ پَ رَ ) ( اِ. )
آواشناسی 'esperm
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
Penis vomit
man - paste
cock sauce ( n. )
( US ) semen
dog water ( n. ) ( US )
dick milk
آب مردی . [ ب ِ م َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نطفه . منی .
سلول های بارور کننده که در مایع منی از آلت نری خارح میشوند
نطفه. . . . . منی. . .
مرد روغن . [م َ رُ غ َ ] ( اِ مرکب ) منی . آب مرد. ( ناظم الاطباء ) .
( آب کار ) آب کار. [ ب ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نطفه
آب کارت مبر، که گردی پیر
کار این آب را تو سهل مگیر
بهترین میوه ای ز باغ تو اوست
راستی روغن چراغ تو اوست
او نماند چراغ تیره شود
...
[مشاهده متن کامل]

خاطرت کند و چشم خیره شود
به فریب دل خیال انگیز
هر دمش در فضای فرج مریز
پیش این ناودان خونریزان
سیل آشوب بر مینگیزان
آتش شهوتش به یاد مده
و اینچنین آب را به باد مده
در سرت اوست عقل و در رخ رنگ
در کمر سیم و در ترازو سنگ
اصل ازو بود و فرع ازو خیزد
اوست آبی که زرع ازو خیزد
آب روی تو آب پشتت و بس
تیغ آبی چنین به مشت تو بس
مهل این نطفه، گر حرام بود
پخته کن کار، اگر نه خام بود
نطفه از لقمهٔ حرام و حرج
ندهد فرج را ز نسل فرج
گندم بد نمی توانی کشت
چه طمع میکنی به نطفهٔ زشت؟
فرج گورست و اندرو لحدی
صحبت او عذاب هر احدی
آلتش شهوت تو کور افتاد
زنده زان بی کفن بگور افتاد
چه بزاید خود از چنان کوری؟
خاصه در وحشت چنان گوری
زندهٔ خود مکن به گور، ای دل
نام خود بد مکن به زور، ای دل
راست کن ره چون آب میرانی
ورنه خر در خلاب میرانی
زن ناپارسا مگیر به جفت
اگر از بهر نسل خواهی خفت
که پسر دزد و نابکار آید
بدنهادست و بد به بار آید
کند اندیشه با تو روز ستیز
آنچه شیرویه کرد با پرویز
شیر شیرویه چون حرام افتاد
خنجرش را پدر نیام افتاد
هر ستم کز چنین پسر باشد
همه در گردن پدر باشد
او ز خود در عذاب و خلق از وی
پدرش را دعای بد در پی
زو چه رنجی که دسترنج تو خورد
گرگ پرورده ای چه خواهد کرد؟
به خطا از پسر برنجیدی
زانکه آب خطا تو سنجیدی
قند تلخی فزود، دادهٔ تست
بره گرگی نمود، زادهٔ تست
پنبه کشتی، طمع به ماش مدار
جو بکاری، عدس نیارد بار
آنکه او را تو زشت کاشته ای
خوبی از وی چه چشم داشته ای؟
تخم بد در زمین شوره چه سود؟
در سپیدی سیاهی آرد دود
جو و گندم چو بر خطا ندهد
آدمی هم جزین عطا ندهد
باید اندیشه هم به دادن شیر
که ز خامیست آن گشادن شیر
شیر بد خلق تخم شر باشد
شیر بدکاره خود بتر باشد
تو که گر خانه ای نهی بنیاد
مزد مزدور جویی و استاد
پس به دست آوری زمینی سخت
آجر و سنگ و خشت و خاک و درخت
ساعتی خوبتر برانگیزی
وانگهی خشت و گل فرو ریزی
چو به کاخی که میکنی از گل
بار این جمله می نهی بر دل
در اساس نتیجه و فرزند
آلت و اختیار بد مپسند
ورنه فرزند خانه کن باشد
رنج جان و بلای تن باشد
اوحدی

آب پشت. [ ب ِ پ ُ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) نطفه. منی. آب مردی :
آب رخ زآب پشت بگریزد
کآب پشت آب رویها ریزد.
سنائی.
به انگلیسی: sperm
مصوب فرهنگستان: زامه
اِسپِرم
مَنی : به گُمان پارسی است : همان پُشتابی که از مَن / کَسی می جَهَد، مَناب، مَنابه
نُطفه : به گُمان پارسی است ( نُتفه ) :
نِتافه: نِ - تاف - ه
نِ: پیشوند= به سوی پایین ، دَرون
تاف: تافتن = چِهرگیری زِه/ زِک/پیشزاد
...
[مشاهده متن کامل]

ه= پسوند نام ساز
زامه : زام =تخم، بَذر/بَزر، دانه ، در واژه کُردی زاماد =داماد : کَسی که تُخم می افشاند ( فرهنگستان )
دامه : همین واژه با وات"د"، از داماد
زومه : همین واژه با گویش سمنانی/سِمِنی، از زوما ( د )
جَهاب / جَهابه: آبی که می جَهَد
پُشتاب/پُشتابه : آب ِ پُشت
زایاب/ زایابه : آب زاییدن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس