اسور
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
آسور. ( اِخ ) نام رب النوع بزرگ آشوریان.
اسور. [ ] ( اِ ) بلغت زند و پازند بمعنی پریروز و پریر است که روز پیش از دیروز باشد. ( برهان ) ( انجمن آرای ناصری ).
اسور. [ ] ( اِخ ) نام یکی از پسران سام ، و او را دو پسر بود یکی را نام فارس بود و دیگری را اهواز. ( مجمل التواریخ و القصص ص 146 و 149 ). و البته از اساطیر است و بر اساسی نیست.
فرهنگ فارسی
نام یکی از پسران سام و او را دو پسر بود یکی را نام فارس بود و دیگری را اهواز .
گویش مازنی
دانشنامه آزاد فارسی
پیشنهاد کاربران
سواره، راکب برای مثال :
اسوران : سواره نظامان یا راکبان
اسوران : سواره نظامان یا راکبان
رجوع به آشوریان و آسور
آسور - آسورستان
فارسی میانه: asoresta n ؛
آسورستان یا اسورستان نام کهنی است برای بین النهرین که از جانب ایرانیان به کار می رفت. " فرات رود را سرچشمه از مرز روم است و به دجله ریزد. به روایتی شهر آسور را اردشیر اسفندیاران ساخت و اوشک هگر را به عنوان مرزبان و گندگر و بورگ گر به دریای تازیان بگمارد. کدخدای اسورستان دموک است. . . . . .
... [مشاهده متن کامل]
منابع : بندهش 75، 151، 174؛ متون پهلوی 68؛ نجات بخشی در ادیان 11.
رجوع شود به کتب فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی
تألیف: خسرو قلی زاده
انتشارات: مطالعات و نشر کتاب پارسه
فارسی میانه: asoresta n ؛
آسورستان یا اسورستان نام کهنی است برای بین النهرین که از جانب ایرانیان به کار می رفت. " فرات رود را سرچشمه از مرز روم است و به دجله ریزد. به روایتی شهر آسور را اردشیر اسفندیاران ساخت و اوشک هگر را به عنوان مرزبان و گندگر و بورگ گر به دریای تازیان بگمارد. کدخدای اسورستان دموک است. . . . . .
... [مشاهده متن کامل]
منابع : بندهش 75، 151، 174؛ متون پهلوی 68؛ نجات بخشی در ادیان 11.
رجوع شود به کتب فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی
تألیف: خسرو قلی زاده
انتشارات: مطالعات و نشر کتاب پارسه