اسناد

/~asnAd/

برابر پارسی: یافته ها، گواهی ها، دفترها، دستک ها، دستک، تزده ها

معنی انگلیسی:
documents, paper, attribution, imputation, predication, ascription

لغت نامه دهخدا

اسناد. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ سَنَد.
- اسناد بهادار ؛ اوراقی که دارای ارزش مالی هستند .

اسناد. [ اِ ] ( ع مص ) نسبت کردن به. بازخواندن به. بستن به :
مدار باکرمش بیم از گنه مخلص
دگر به خویشتن اسناد این گناه مده.
مخلص کاشی.
|| منسوب کردن حدیث به کسی. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). برداشتن سخن به گوینده وی. ( منتهی الارب ). پیوستن گفته به گوینده. ج ، اسانید. حدیث کردن با کسی. ( زوزنی ). || بکوه برآمدن. برآمدن بر ( کوه ): اسند فی الجبل. ( منتهی الارب ). || بکوه برداشتن کسی یا چیزی را. برداشتن چیزی بر ( کوه ). اسنده فی الجبل. ( منتهی الارب ). || پشت به کسی واگذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). پشت به کسی بازگذاشتن. پشت به چیزی دادن. تکیه دادن چیزی را به چیزی. ( غیاث ) اسنده الیه. ( منتهی الارب ). || نسبت و تعلق یکی از دو کلمه به دیگری باشد.منسوب را مسند و منسوب الیه را مسندالیه گویند. و اسناد حالتی است بین دو کلمه یا بین مدلول دو کلمه خواه کلمه حقیقیة باشد و خواه حکمیة و بهتر است که در تعریف آن گفته شود: اسناد، ضم کلمه یا جاری مجرای کلمه است به دیگری یا ضم یکی از دو جمله است به دیگری. و اسناد یا اصلی است که آنرا تام نیز نامند و عبارتست از آنکه لفظ برای وی موضوع بوده باشد و اسناد بالذات از آن مفهوم شود مانند: «ضرب زید» که برای افادت نسبت ضرب بزید وضع شده و این اسناد بالذات از آن فهمیده شود و تعرض به طرفین فقط بدان جهت است که نسبت بدانها متوقف میباشد. و یا غیراصلی است که آنرا غیرتام نیز گویند و آن عبارت از نسبتی است که بالذات از لفظ فهمیده نشود بلکه فهم آن بالتبع باشد چون : «غلام زید» که مقصود از آن افادت ذات است نه افادت اسناد و همچنین است در جمیع اسناد مرکبات توصیفیة و اسناد صفات به فاعل اوصاف و نیز اسناد مصدر به فاعل آن. و اسناد اسم فاعل و اسم مفعول و صفت مشبهه و اسم تفضیل وظرف را اسناد غیراصلی شمرده اند و اسناد اصلی را اسناد فعل ، یا فعل در صورت اسم است مانند صفت واقع بعد از حرف نفی یا استفهام. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). ورجوع به نسبت شود. || ( اصطلاح معانی ) الاسناد، نسبة احدالجزئین الی الاَّخر اعم من ان یفید المخاطب فائدة یصح السکوت علیها او لا. ( تعریفات جرجانی ). || اصطلاحی است در سند که اصحاب مناظره برای تقویت منع آرند. رجوع به سند... شود. || ( اصطلاح نحو ) مراد نحویان از آنک گویند: عامل در مبتدا و خبر معنوی باشد نه لفظی ، و آن معنی اسناد است. ( اساس الاقتباس خواجه نصیر طوسی ص 65 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

جمع سند، نسبت دادن، منسوب کردن وتکیه دادن چیزی رابه چیزدیگر، منسوب کردن حدیث به کسی
۱ - ( مصدر ) نسبت کردن چیزی بکسی نسبت دادن به باز خواندن به . ۲ - منسوب کردن حدیث بکسی . ۳ - یا نسبت تام آنست که چیزی بچیز دیگر باثبات یا نفی ( ایجاب یا سلب ) نسبت داده شود : جوانمرد بخشنده است دروغگو رستگار نیست . جمع : اسنادات .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) نسبت دادن چیزی به کسی . ۲ - منسوب کردن حدیث به کسی .

فرهنگ عمید

۱. نسبت دادن، منسوب کردن.
۲. منسوب کردن حدیث به کسی.
۳. (ادبی ) در دستور زبان، نسبت دادن گزاره به نهاد.
= سَنَد
زبان و ادب'>

فرهنگستان زبان و ادب

{attribution} [روان شناسی] توضیح رفتار دیگران یا خود و تعیین علت آن با استنباط از شرایط و اسباب آن
{predication} [زبان شناسی] رابطۀ بین نهاد و گزاره

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِسْناد، اصطلاحی در علوم حدیث و آن رسانیدن سخن است به گوینده آن با واسطه شماری از راویان ، و بر زنجیره تشکیل شده از راویان تا پیامبر (ص ) یا دیگر بزرگان دین «سلسله اِسناد» اطلاق می گردد.
دو اصطلاح اسناد (جمع آن اَسانید) و سند (جمع آن اَسناد) گاه در گفتار محدثان به جای یکدیگر به کار می رود، اما با نگاهی باریک بینانه می توان وجوه امتیاز دقیقی میان آن دو تشخیص داد: اِسناد با دارا بودن مفهوم مصدری ، هم در آثار لغویان و هم نزد محدثان بالا بردن و رسانیدن سخن به گوینده آن دانسته شده است (رفع الحدیث الی قائله )، در حالی که سند به مفهوم «ما یُستَنَد به » عبارت از طریقی است به گوینده سخن که پیش از متن حدیث قرار می گیرد. تفاوت اسناد به مفهوم نخست با سند در این است که سند به مجموع راویان حدیث اطلاق می شود، امّا اسناد، نقل حدیث همراه ذکر سند آن است.
مُسنَد و مُسنِد
حدیثی را که از اسناد متصل تا پیامبر (ص ) برخوردار باشد، «مُسنَد» و محدّث ِ اهل اسناد را «مُسنِد» خوانند.
علم الاسناد
اصطلاح «علم الاسناد» نیز گاه به عنوان تعبیری معادل با «علم اصول الحدیث » که در آن از احوال حدیث از حیث صحت نقل و چگونگی انتقال آن بحث می شود، به کار رفته است .
بررسی لغوی
...

[ویکی شیعه] اِسْناد، اصطلاحی در علوم حدیث به معنای شمارش سلسله وار راویان یک حدیث، است، بدین صورت که وقتی حدیثی از پیامبر (ص) یا دیگر بزرگان دین نقل شود، اشخاصی که این سخن را نقل کرده اند، یک به یک نام برده می شوند تا به صاحب سخن برسد. به زنجیرهٔ تشکیل شده از راویان تا صاحب سخن، «سلسلۀ اِسناد» اطلاق می گردد.
از نظر لغوی، مصدر «اِفعال» از ریشة ثلاثی «س ن د»، به مفهوم متعدی «تکیه دادن چیزی بر چیزی» و نیز مفهوم لازم «بالا رفتن» به کار رفته است، اما در انتقال این واژه از اصل لغوی به کاربرد اصطلاحی، گویا مفهوم اخیرِ لازم را به صورت متعدی «بالا بردن» (رفع) دگرگون ساخته اند.

[ویکی اهل البیت] اِسناد مصدر باب افعال از ریشه (س ن د) به معنی نسبت دادن خبری به دیگری به صورت مستند است
در اصطلاح به دو معنای مصدری و اسمی به کار رفته است
تفاوت اسناد به مفهوم نخست با سند در این است که سند به مجموع راویان حدیث اطلاق می شود، اما اسناد نقل حدیث همراه ذکر سند آن است.
سنت از جمله منابع دستیابی به احکام شرعی است. در استدلال کامل به سنت چند عنصر دخیل است و صحت سند و قابلیت آن برای اعتماد و استناد، از جمله این عناصر است؛ به این معنا که استدلال به یک حدیث بر اطمینان به صدور آن از معصوم علیه السلام متوقف است و تحقق آن بنا بر نظریه اصولیان به مذکور بودن سند روایت تا معصوم علیه السلام و اعتبار آن بر طبق موازین علم درایه و رجال است و بنا بر نظریه اخباریین (رجوع شود به: اخباری) به ذکر سند حدیث تا رسیدن به یکی از کتاب های معتبر می باشد.
جمعی از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، جلد 1، ص 488.
شادی نفیسی، اصطلاحات حدیثی

[ویکی اهل البیت] اِسناد. اِسناد مصدر باب افعال از ریشه (س ن د) به معنی نسبت دادن خبری به دیگری به صورت مستند است
در اصطلاح به دو معنای مصدری و اسمی به کار رفته است
تفاوت اسناد به مفهوم نخست با سند در این است که سند به مجموع راویان حدیث اطلاق می شود، اما اسناد نقل حدیث همراه ذکر سند آن است.
سنت از جمله منابع دستیابی به احکام شرعی است. در استدلال کامل به سنت چند عنصر دخیل است و صحت سند و قابلیت آن برای اعتماد و استناد، از جمله این عناصر است؛ به این معنا که استدلال به یک حدیث بر اطمینان به صدور آن از معصوم علیه السلام متوقف است و تحقق آن بنا بر نظریه اصولیان به مذکور بودن سند روایت تا معصوم علیه السلام و اعتبار آن بر طبق موازین علم درایه و رجال است و بنا بر نظریه اخباریین (رجوع شود به: اخباری) به ذکر سند حدیث تا رسیدن به یکی از کتاب های معتبر می باشد.
جمعی از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، جلد 1، ص 488.

[ویکی فقه] اسناد (ابهام زدایی). اسناد ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • اسناد (علوم حدیث)، اصطلاحی در علوم حدیث به معنای رسانیدن سخن است به گوینده آن با واسطه شماری از راویان • اسناد (علم معانی)، یکی از اصطلاحات بکار رفته در ادبیات فارسی، به معنای پیوند دادن قسمتی از کلام را به قسمتی دیگر از آن، بر صورت ایجاب یا سلب
...

[ویکی فقه] اسناد (علم معانی). یکی از اصطلاحات بکار رفته در ادبیات فارسی، اسناد بوده که در لغت به معنی «نسبت دادن چیزی به چیزی یا به کسی» و در اصطلاح علم معانی، عاملی است که قسمتی از کلام را به قسمتی دیگر از کلام، بر صورت ایجاب یا سلب، پیوند می دهد.
اسناد (یا نسبت حکمیه و رابطه) پیوند میان مسند الیه و مسند را برای ایجاد مفهوم برقرار می کند که عامل این پیوند در زبان فارسی فعل است، مانند:ترکان پارسی گوی بخشندگان عُمرَند.
مسند و مسندالیه
در هر قطعه ادبی پیوندی بین کلمات وجود دارد که در اصطلاح علم معانی به آن مسند و مسندالیه گفته می شود.
انواع اسناد
۱) اسناد خبری: در این اسناد افادۀ حکم یا خبر،اعمّ از ثبوت یا سلب،ما بازاء خارجی دارد و ذاتاً قابل صدق و کذب است.۲) اسناد انشایی: در این اسناد، مفهوم در لفظ باقی می ماند و حکم، نسبت خارجی ندارد و به همین سبب قابل صدق و کذب نیست.
← انواع اسناد خبری
...

[ویکی فقه] اسناد (علوم حدیث). اِسْناد، اصطلاحی در علوم حدیث و آن رسانیدن سخن است به گوینده آن با واسطه شماری از راویان ، و بر زنجیره تشکیل شده از راویان تا پیامبر (ص ) یا دیگر بزرگان دین «سلسله اِسناد» اطلاق می گردد.
دو اصطلاح اسناد (جمع آن اَسانید) و سند (جمع آن اَسناد) گاه در گفتار محدثان به جای یکدیگر به کار می رود،
ابن جماعه ، محمد، ج۱، ص۳۰، المنهل الروی ، به کوشش محیی الدین عبدالرحمان رمضان ، دمشق ، ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م .
حدیثی را که از اسناد متصل تا پیامبر (ص ) برخوردار باشد، «مُسنَد» و محدّث ِ اهل اسناد را «مُسنِد» خوانند.
علم الاسناد
اصطلاح «علم الاسناد» نیز گاه به عنوان تعبیری معادل با «علم اصول الحدیث » که در آن از احوال حدیث از حیث صحت نقل و چگونگی انتقال آن بحث می شود، به کار رفته است .
تهانوی ، محمداعلی ، ج۱، ص۲۷، کشاف اصطلاحات الفنون ، کلکته ، ۱۸۶۲م .
...

دانشنامه آزاد فارسی

اِسناد (دستور زبان)
اصطلاحی در معانی، ربط بین نهاد (مسندالیه) و گزاره (مسند). اسناد، هم با فعل ربطی، مانند «استن»، «بودن» و «شدن» و «گردیدن»، در جملۀ «هوا سرد شد»، یا «زمین گِرد است»، و هم با فعل تام، مانند «خواندن» در جملۀ «محسن کتاب می خواند»، صورت می گیرد. اسناد عملِ قرار گرفتنِ مسند در کنار مسندالیه است و بر دو نوع است: ۱. اسناد حقیقی که در آن، فعل به فاعل حقیقی نسبت داده می شود، مانند «محسن کتاب را خواند»؛ ۲. اسناد مجازی که در آن، فعل به فاعل غیرحقیقی نسبت داده می شود، مانند «ابر می گرید». اسناد حقیقی مخصوص زبان هنجار و علمی و اسناد مجازی مربوط به زبان ادبی است.

جدول کلمات

مدارک

مترادف ها

delation (اسم)
تهمت، اتهام، چغلی، اسناد

predication (اسم)
اظهار، اثبات، اعلام، اسناد، اطلاق

پیشنهاد کاربران

واژه اسناد کاملا پارسی است چون در عربی می شود وثائق این واژه یعنی اسناد صد درصد پارسی است.
اِسناد: به علت هایی که فرد به رویدادها به ویژه کسب موفقیت ها و شکست هایش نسبت میدهد اشاره دارد. اسناد 3 ویژگی دارد:
1. قابل کنترل بودن یا نبودن
2. پایدار یا ناپایدار بودن
3. درونی یا بیرونی بودن
( روانشناسی یازدهم فصل7 )
گواهی ها
این وقت را بنا بر گواهی های نیرومند تاریخی، دستکم از بامداد روز کودتا تا کم و بیش ساعت دو نیمروز آن روز داشت . . .
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2013/12/blog - post_8261. html
دکتر کزازی در نوشته های خود واژه " بازخوانی" را به جای واژه ی " نسبت، اسناد" به کار برده است.
اَسْناد/اِسناد:
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد اَسناد به فتح اول جمع سند است و اِسناد به کسر اول به معنای" نسبت دادن و ترکیب فعلی آن در فارسی نوشتاری اِسناد دادن است در فارسی عامیانه اسناد بستن به معنای" متهم کردن" و "بهتان زدن" به کار میرود.
...
[مشاهده متن کامل]

( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۲۶. )

مدارک
Deeds

بپرس