آسن =. Asen - آهن =iron
آسنین =Asenen=آهنین ، آنچه که ازآهن ساخته شده است وجنس آهنی دارد .
این کلمه با کلمه ی ؛
اسن =Asan=بدبو ، گندیده ،
ممعنای متفاوت و جدایی دارد . وساخت وساختار جداگانه ای دارد .
بیایید قدم به قدم و مستند با منابع علمی و معتبر به این ادعا پاسخ بدهیم و نشان دهیم که این ادعاها فاقد اعتبار علمی هستند.
- - -
⚠️ ادعای جعلی: �واژه ی اَسَن ریشهٔ عربی دارد و به �اصلاً� و �اصل� و �عسل� مربوط است�
... [مشاهده متن کامل]
این ادعا به طور کامل غلط است، و چند دلیل علمی و مستند برای رد آن وجود دارد:
- - -
1️⃣ ریشه شناسی اوستایی و پهلوی
اوستایی: 𐬀𐬯𐬆𐬥 ( asan ) به معنای �استخوان� است و در متون دینی مانند وندیداد آمده است.
پهلوی ( فارسی میانه ) : Asana / Asn نیز به معنای �استخوان� وجود دارد و در متون مذهبی و تاریخی ثبت شده است، مانند Bundahišn و Kirdir’s Inscription.
> منابع معتبر:
Hoffmann, Karl. Avestische Laut - und Flexionslehre, 1975.
Bartholomae, Christian. Altiranisches W�rterbuch, 1904.
Boyce, Mary. A Pahlavi Dictionary, 1954.
این نشان می دهد که واژه از زبان های ایرانی باستان است و ریشه ای کاملاً غیرعربی دارد.
- - -
2️⃣ هم ریشه با سنسکریت
سنسکریت: अस्थि ( Asthi ) به معنای �استخوان� است.
شباهت معنایی و آوایی بین اوستایی، پهلوی و سنسکریت نشان می دهد که واژه از ریشه ی مشترک هندواروپایی ( *ost - / *h₁ost - ) آمده است.
> منابع معتبر:
Monier - Williams, Sanskrit - English Dictionary, 1899.
Pokorny, Julius, Indogermanisches Etymologisches W�rterbuch, 1959.
- - -
3️⃣ ریشه ی عربی ادعا شده غلط است
ادعا می کند که �اسن� ریشهٔ کلمات عربی �اصل، عسل، فاصل� است.
این ادعا فاقد هرگونه مستند علمی است.
هیچ زبان شناس معتبر فارسی یا عربی نمی پذیرد که واژه ای باستانی ایرانی مانند asan با ریشه های عربی جدید مرتبط باشد.
واژه های عربی �اصل� ( أصل ) ، �عسل� ( عَسَل ) ، �فاصل� ( فاصل ) هیچ ارتباط آوایی و معنایی با asan ندارند.
- - -
4️⃣ نتیجه مستند
واژه 𐬀𐬯𐬆𐬥 / Asan / Asthi:
✅ ایرانی باستان ( اوستایی، پهلوی )
✅ هم ریشه با سنسکریت و ریشه ی هندواروپایی
❌ هیچ ارتباطی با عربی، �اصلاً� یا کلمات مدرن عربی ندارد
> منابع معتبر جمع بندی:
Hoffmann, Karl. Avestische Laut - und Flexionslehre, 1975
Bartholomae, Christian. Altiranisches W�rterbuch, 1904
Boyce, Mary. A Pahlavi Dictionary, 1954
Monier - Williams, Monier. A Sanskrit - English Dictionary, 1899
Pokorny, Julius. Indogermanisches Etymologisches W�rterbuch, 1959
Fortson, Benjamin W. Indo - European Language and Culture, 2004
- - -
💡 نکته مهم: چنین ادعاهایی معمولاً ناشی از نادیده گرفتن منابع تاریخی و زبان شناسی باستانی و تلاش برای �عربی سازی� واژه های فارسی و اوستایی است.
- - -
واژه ی اَسَن / 𐬀𐬯𐬆𐬥 ( asan ) در اوستایی، پهلوی و سنسکریت هم ریشه است و از ریشهٔ مشترک هندواروپایی می آید.
- - -
🕊️ واژه ی اَسَن / 𐬀𐬯𐬆𐬥 ( asan )
اوستایی
در زبان اوستایی، واژه ی 𐬀𐬯𐬆𐬥 ( asan ) به معنای �استخوان� است و در متون دینی مانند وندیداد دیده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
منابع معتبر:
Hoffmann, Karl. Avestische Laut - und Flexionslehre. Innsbruck: Innsbrucker Beitr�ge zur Sprachwissenschaft, 1975.
Bartholomae, Christian. Altiranisches W�rterbuch. Heidelberg: Winter, 1904.
MacKenzie, David N. A Concise Pahlavi Dictionary. Oxford: Oxford University Press, 1971.
Gnoli, Gherardo. Zoroastrian Studies: The Avesta and Zoroastrianism. Rome: Istituto Italiano per il Medio ed Estremo Oriente, 1980.
- - -
پهلوی ( فارسی میانه )
در پهلوی، واژه های Asana یا Asn به معنای �استخوان� وجود دارند و در متون مهم مانند Bundahišn و Kirdir’s Inscription آمده اند.
منابع معتبر:
Boyce, Mary. A Pahlavi Dictionary. London: Oxford University Press, 1954.
Omont, Henry. Dictionnaire Pahlavi - Fran�ais. Paris: Biblioth�que de l’�cole des Hautes �tudes, 1890.
Dhabhar, B. N. Pahlavi Texts and Glossaries. Bombay: Bhandarkar Oriental Research Institute, 1965.
Kreyenbroek, Philip. Pahlavi and Middle Persian Studies. Leiden: Brill, 1996.
- - -
سنسکریت
در سنسکریت، واژه ی अस्थि ( Asthi ) به معنای �استخوان� است و در متون کلاسیک مانند Mahabharata و Charaka Samhita به کار رفته است.
منابع معتبر:
Monier - Williams, Monier. A Sanskrit - English Dictionary. Oxford: Clarendon Press, 1899.
Apte, Vaman Shivram. The Practical Sanskrit - English Dictionary. Pune: Prasad Prakashan, 1965.
Macdonell, Arthur A. A Sanskrit Grammar for Students. Oxford: Clarendon Press, 1910.
Whitney, William D. Sanskrit Grammar. Leipzig: Breitkopf & H�rtel, 1889.
- - -
ریشهٔ مشترک هندواروپایی
تمام این واژه ها از ریشه ی هندواروپایی *ost - / *h₁ost - به معنای �استخوان� مشتق شده اند. تغییرات آوایی و دستوری در زبان های مختلف باعث شکل گیری واژه های متفاوت شده است.
منابع معتبر:
Pokorny, Julius. Indogermanisches Etymologisches W�rterbuch. Heidelberg: Winter, 1959.
Beekes, Robert S. P. Comparative Indo - European Linguistics: An Introduction. Amsterdam: John Benjamins, 1995.
Fortson, Benjamin W. Indo - European Language and Culture: An Introduction. Oxford: Blackwell, 2004.
V��n�nen, Veikko. Indo - European Etymology: Studies in Word Origins. Helsinki: Suomalainen Tiedeakatemia, 1973.
Meillet, Antoine. Introduction � l’�tude comparative des langues indo - europ�ennes. Paris: Champion, 1922.
- - -
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
اسَن: تلفظ بعض افراد مدعی باکلاس ( در تلفزیون زیاد دیده وشنیده میشه ) کلمه "اصلاً" هست.
با مرور زمان افراد مدعی زبان شناسی هستند این کلمه ریشه کلمات عربی هست:
اصل
اسل
فصل
عسل
فاصل
. . .
تعجبی هم ندارد!
این هم باگزارش حذف کنید!
آسن و آسنگر =آهن و آهنگر
در زبان های لکی و کردی و لری همین حالا هم تلفظ می شود .
در لکی آسن یعنی آهن.
آهنگر:آسنکه ر
لری بختیاری
آسِن، آژِنُو، چیلُو، آهن
پیلاد، ژارواری:فولاد
آسن/آهن در پهلوی آسن است جای افسوس و دریغ است که دهخدا از هر واژ عربی اگرچه نام یک خاربوته در دیار بنی عجل میان یمن و تهامه باشد یاد میکند و از آسن پهلوی و دیگر واژهای زنده که در زبان مردم ایران از کرد و بلوچ و دری زبان رواج دارد یاد نمیکند
آسِن - واژه اوستایی -
روح ( روه - در واژه روهان! ) واژه ای عربی و وام گرفته شده از فارسی است!
در فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) : هولس ( hols )
در اوستا: آسِن ( در واژه آسنا! )
پیشینیان ما باور داشتند که روه ( روح ) ما به مانند کرم ابریشم هست و برای آزاد شدن از جسم ( پیله ) باید آن را پرورش داد تا به پروانه ( لیسانس، آزادی ) رسید!
... [مشاهده متن کامل]
( ( بی شک لیسانس واژه ای فرانسوی هست ولی وام گرفته شده از واژه پهلوی هست! ) )
لس: لیسه - کرم ابریشم، کرم پیله ساز ( پروانه! ) -
به آهستگی، نرم، روان - ابریشم، پرنیان، پرند، دیبا ( دیباج )
معنی: فطرت، سرشت پروردگار، نشانه اهورامزدایی ( سَروَر راستی، بزرگِ دانایی ) ، رنگ و بوی خدایی، هو ( هولس ) ! -
شخصیت، انسانیت، منش، نهاد، وجود، گوهره، نژاد، خیم!، آسِن ( در واژه آسنا! ) ، روه ( روح - در واژه روهان! ) -
نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر!
آسن ( aseŋ ) در زبان کوردی به آهن می باشد.
آسِن: ۱. بدبو، گندیده ۲. مانده یِ پیه
در زبان تاتی دانسفهانی به معنی ""آهن "" میباشد
اسم دختر و به معنی اسمان است
آسْنَ ( اوستایی ) 1 ـ نزدیک، قریب، از نزدیک 2ـ ذات 3ـ استعداد مادرزادی
این واژه در زبان پهلوی به معنی آهن است و با همین معنی در زبان کردی هنوز گفته می شود.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)