اسمی
/~esmi/
مترادف اسمی: بنام، شهره، شهیر، مشتهر، مشهور، معروف، نامدار، نامور، نامی
متضاد اسمی: بی نام، گمنام
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
جدول کلمات
مترادف ها
صوری، جزئی، کم قیمت، اسمی
کینه، اسمی، وابسته به اسم، مرکب از اسم
اسمی، مربوط به اسم
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بِرَند،
مثال:یه گوشی اسمی خریدم.
یعنی گوشی که برند، جنسش خوبه و. . .
مثال:یه گوشی اسمی خریدم.
یعنی گوشی که برند، جنسش خوبه و. . .