اسمران

لغت نامه دهخدا

اسمران. [ اَ م َ ] ( ع اِ ) تثنیه اسمر. رجوع به اسمر شود. کنایه است از آب و گندم یا آب و نیزه. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

در زبان کوردی به سبزه رو اسمر گویند
در یکی از آهنگهای استاد حسن زیرک میگه : اسمران خونشان شیرین است
به معنی جمع اسمر آمده است
بادسپاس

بپرس