اسمانگون

لغت نامه دهخدا

( آسمانگون ) آسمانگون. [ س ْ / س ِ ] ( ص مرکب ) برنگ آسمان.لاجوردی. کبود : پیلغوش ، گلیست چون سوسن آزاد، آسمانگون و در کنارش رَخنگکی. ( فرهنگ اسدی ، خطی ). و پیراهن قباد آسمانگون بود و سپیدی آمیخته. ( مجمل التواریخ ). پیراهن وشی داشت سرخ و شلوار آسمانگون و تاج سرخ. ( مجمل التواریخ ). || چون آسمان.

فرهنگ فارسی

( آسمانگون ) ( صفت ) ۱- برنگ آسمان لاجوردی کبود. ۲ - مانند آسمان همچون آسمان .
برنگ آسمان لاجوردی

فرهنگ عمید

( آسمان گون ) به رنگ آسمان، آبی کم رنگ، آبی آسمانی، لاجوردی.

پیشنهاد کاربران

بپرس