اسماعیل طلایی یا اسمال طلا ( در گویش عامه ) نام سقاخانه ای در صحن انقلاب ( عتیق ) حرم علی بن موسی الرضا است.
بین سال های ۱۱۴۴ تا ۱۱۴۵ قمری به دستور نادرشاه افشار سنگابی یکپارچه از سنگ مرمر که از نبرد هرات به غنیمت گرفته بود، در کنار جوی آبی که آن زمان از وسط صحن عتیق عبور می کرد نصب شد تا مردم برای رفع تشنگی از آب درون این سنگ که سه کُر ( ۱۱۳۰ لیتر ) گنجایش داشته، استفاده کنند.
نادرشاه پس از نبرد اعلام کرد به هر کس که آن سنگ را بدون رسیدن آسیبی طی ۱۲ شبانه روز به مشهدالرضا برساند، هدیه ویژه ای خواهد داد. فردی داوطلب انجام این کار شد و سنگ را به حرکت درآورد. این فرد در بین راه با خود محاسبه کرد که اگر شاه گفته برای رساندن این سنگ به مشهد طی ۱۲ روز جایزه ای ویژه خواهد داد به طور حتم اگر در زمان کمتری آن را برسانم جایزه ام بیشتر می شود. همین مسئله باعث شد تا او کل توان خود را به کار گیرد و سنگ را به جای ۱۲ شبانه روز طی مدت زمان ۹ شبانه روز به مشهد برساند. پس از آن به نزد نادر شاه رفته و تقاضای جایزه می کند اما نادرشاه دستور داد تا مطابق رسم آن زمان که چشم های نافرمانان را کور می کردند، چشم های حامل سنگ را کور کنند. پس از چند روز که خشم شاه فروکش کرد، دستور داد مرد کور را نزد وی بیاورند و هدیه ای به او ارزانی کرد و گفت که او هم می دانسته می توان کمتر از ۱۲ روز سنگ را از هرات به مشهد منتقل کرد.
اما او از اعلام دوازده روز نیتی داشته است و ادامه می دهد البته اگر تو در ۸ روز هم این کار را کرده بودی تو را عقوبتی این چنین سخت نمی کرد. [ ۱]
در دوران حکومت فتحعلی شاه قاجار، سردار اسماعیل خان سنگسری از اهالی سنگسر ( مهدیشهر امروزی ) اقدام به احداث بنای سقاخانه نمود. او هزینه ساخت سقاخانه را از طلاهایی تأمین کرد که فتحعلی شاه به پاس نجات جانش به او اهدا کرده بود.
آن زمان از طرف یکی از دول خارجه، بسته ای به عنوان هدیه به دربار رسید و شاه قصد گشودن آن را کرد اما اسماعیل خان که بسته را مشکوک دید درخواست نمود این کار در محوطهٔ کاخ به وسیلهٔ خدمتگزاران انجام شود تا احتمال سوء قصد از شاه دور بماند. اتفاقاً هنگام بازکردن، بسته منفجر شد. شاه به رسم پاداش از دوراندیشی اسماعیل خان، هم وزن وی به او طلا اهدا کرد. او این طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد تا گنبد و پایه های سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود. از آن زمان سقاخانه را «سقاخانه اسماعیل طلائی» نامیده اند. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبین سال های ۱۱۴۴ تا ۱۱۴۵ قمری به دستور نادرشاه افشار سنگابی یکپارچه از سنگ مرمر که از نبرد هرات به غنیمت گرفته بود، در کنار جوی آبی که آن زمان از وسط صحن عتیق عبور می کرد نصب شد تا مردم برای رفع تشنگی از آب درون این سنگ که سه کُر ( ۱۱۳۰ لیتر ) گنجایش داشته، استفاده کنند.
نادرشاه پس از نبرد اعلام کرد به هر کس که آن سنگ را بدون رسیدن آسیبی طی ۱۲ شبانه روز به مشهدالرضا برساند، هدیه ویژه ای خواهد داد. فردی داوطلب انجام این کار شد و سنگ را به حرکت درآورد. این فرد در بین راه با خود محاسبه کرد که اگر شاه گفته برای رساندن این سنگ به مشهد طی ۱۲ روز جایزه ای ویژه خواهد داد به طور حتم اگر در زمان کمتری آن را برسانم جایزه ام بیشتر می شود. همین مسئله باعث شد تا او کل توان خود را به کار گیرد و سنگ را به جای ۱۲ شبانه روز طی مدت زمان ۹ شبانه روز به مشهد برساند. پس از آن به نزد نادر شاه رفته و تقاضای جایزه می کند اما نادرشاه دستور داد تا مطابق رسم آن زمان که چشم های نافرمانان را کور می کردند، چشم های حامل سنگ را کور کنند. پس از چند روز که خشم شاه فروکش کرد، دستور داد مرد کور را نزد وی بیاورند و هدیه ای به او ارزانی کرد و گفت که او هم می دانسته می توان کمتر از ۱۲ روز سنگ را از هرات به مشهد منتقل کرد.
اما او از اعلام دوازده روز نیتی داشته است و ادامه می دهد البته اگر تو در ۸ روز هم این کار را کرده بودی تو را عقوبتی این چنین سخت نمی کرد. [ ۱]
در دوران حکومت فتحعلی شاه قاجار، سردار اسماعیل خان سنگسری از اهالی سنگسر ( مهدیشهر امروزی ) اقدام به احداث بنای سقاخانه نمود. او هزینه ساخت سقاخانه را از طلاهایی تأمین کرد که فتحعلی شاه به پاس نجات جانش به او اهدا کرده بود.
آن زمان از طرف یکی از دول خارجه، بسته ای به عنوان هدیه به دربار رسید و شاه قصد گشودن آن را کرد اما اسماعیل خان که بسته را مشکوک دید درخواست نمود این کار در محوطهٔ کاخ به وسیلهٔ خدمتگزاران انجام شود تا احتمال سوء قصد از شاه دور بماند. اتفاقاً هنگام بازکردن، بسته منفجر شد. شاه به رسم پاداش از دوراندیشی اسماعیل خان، هم وزن وی به او طلا اهدا کرد. او این طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد تا گنبد و پایه های سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود. از آن زمان سقاخانه را «سقاخانه اسماعیل طلائی» نامیده اند. [ ۲]
wiki: اسماعیل طلایی