اسماح

لغت نامه دهخدا

اسماح. [ اِ ] ( ع مص ) نرم و رام شدن. ( منتهی الارب ) ( زوزنی ) ( تاج المصادر ). || رام شدن ستور بعدنفرت و سرکشی. || جوانمرد شدن. || جوانمردی کردن. جوانمردی نمودن. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران