اسلمی

لغت نامه دهخدا

اسلمی. [ اَ ل َ ] ( ص نسبی ) منسوب باسلم بن افصی بن حارثةبن عمرو. ( انساب سمعانی ).

اسلمی. [ اَ ل َ ] ( اِخ ) ابوبرزه. رجوع بعبداﷲبن یعلی و فهرست تاریخ گزیده شود.

اسلمی. [ اَ ل َ ] ( اِخ ) برید ( بریدة )بن الخصیب. رجوع به برید شود.

اسلمی. [ اَل َ ] ( اِخ ) سلمةبن عمربن وهب. رجوع بسلمه... شود.

اسلمی. [ اَ ل َ ] ( اِخ ) عابد. عابدی بزمان رسول صلوات اﷲعلیه. ( عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 7 ص 13 ).

اسلمی. [ اَ ل َ ] ( اِخ ) عبداﷲبن یعلی ، مکنی به ابوبرزة. رجوع بعبداﷲ بن یعلی شود.

فرهنگ فارسی

عبد الله بن یعلی . مکنی بابی برزه .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اسلمی (ابهام زدایی). اسلمی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ابوبرزه نضلة بن عبدالله اسلمی، نَضلة بن عبدالله بن حارث معروف به اَبوبَرْزه اَسْلَمی، صحابی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) و از یاران امام علی (علیه السّلام)• حمزة بن عمرو اسلمی، صحابی و راوی برخی احادیث رسول اکرم (صلی اللّه علیه وآله وسلم)• سبیعه دختر حارث اسلمی، سبیعة بنت الحارث الاسلمیة، از زنان صدر اسلام، صحابه و راویان حدیث
...

پیشنهاد کاربران

یکی از بزرگان زرتشتی قدیم به ناماسلم گبر که در شهرستان اقلید فارس میزیسته و در حال حاضر دو تایپه از وی با فامیل اسلمی در آن سکونت دارند . و محله سکونت آنها به نام اسلمان مشهور است

بپرس