آسلاگ. آسلاگ ( به انگلیسی: Aslaug ) که همچنین با نام های کراکا و کرابا نیز شناخته می شود، در اساطیر اسکاندیناوی ملکهٔ دانمارک که در مجموعه ادا، اثر مورخ ایسلندی اسنوری استورلوسون و افسانه های ولسونگا ساگا نقش دارد. او دختر زیگورد و براین هلد سپربانو، و سومین همسر راگنار لودبروک، قهرمانان باستانی اسکاندیناوی در عصر وایکینگ ها بود. در یکی از داستان های زیگورد و براین هلد، آن ها با یکدیگر ازدواج کرده و صاحب دختری به نام آسلاگ شدند که توسط هیمر، پدر خوانده براین هلد بزرگ شد. او در سریال وایکینگ ها مادر اوبه، ویتسرک، سیگورد و آیوار بی استخوان بود.
زمانی که او تبعید شد و بورگوندی ها قصد کشتن آن کودک را داشتند، پدر او را با مخفی کردن درون چنگی، همراه خود به نروژ برد. اما او در آنجا توسط یک زوج روستایی به نام های آکی و گریما که گمان می کردند او شیء با ارزشی را درون چنگ مخفی کرده، در خواب به قتل رسید و آن دختر که نام کراکا را برایش انتخاب کردند، به بردگی گرفته شد. راگنار لودبروک رهبر دانمارکی ها به ساحل و کنار کلبه ای که آن ها زندگی می کردند آمد و با دیدن کراکا، شیفته او شده و پیشنهاد ازدواج داد. او با این ازدواج موافق بود، اما برای اینکه راگنار عشقش را به او ثابت کند، مراسم عروسی را یک سال به تعویق انداخت. پس از گذشت یک سال، با یکدیگر ازدواج کردند و صاحب چهار فرزند به نام های ایوار فرزند بزرگ، سپس بیورن آیرن ساید[ ۱] ، ویتزرک، و روگن والد[ ۲] شدند. وقتی راگنار خواست او را به عنوان یک ملکه برگزیند، آسلاگ بیان داشت خود او از خانواده ای بلندمرتبه است. آن ها بعدها صاحب فرزند پسر دیگری به نام زیگورد چشم ماری شدند. [ ۳] [ ۴]
شعر عاشقانه پروراندن آسلاگ اثر ویلیام موریس، به بازگو کردن روابط میان راگنار و آسلاگ، با الهام از نسخه داستانی اساطیر شمالی ( ۱۸۵۱ ) متعلق به بنجامین تورپ می پردازد. [ ۵] [ ۶]
او در اثر «شوالیه های آسلاگ» به قلم فریدریش د لا مت فوکه حضور دارد، که در سال ۱۸۱۰ همراه با دو اثر رمانتیک دیگر ایسلندی در قالب قهرمانان شمال منتشر شد.
آسلاگ در برداشتی آزادانه با الهام از این افسانه به عنوان یکی از شخصیت های اصلی در مجموعه تلویزیونی وایکینگ ها، با نقش آفرینی آلیسا سادرلند حضور دارد. [ ۷]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفزمانی که او تبعید شد و بورگوندی ها قصد کشتن آن کودک را داشتند، پدر او را با مخفی کردن درون چنگی، همراه خود به نروژ برد. اما او در آنجا توسط یک زوج روستایی به نام های آکی و گریما که گمان می کردند او شیء با ارزشی را درون چنگ مخفی کرده، در خواب به قتل رسید و آن دختر که نام کراکا را برایش انتخاب کردند، به بردگی گرفته شد. راگنار لودبروک رهبر دانمارکی ها به ساحل و کنار کلبه ای که آن ها زندگی می کردند آمد و با دیدن کراکا، شیفته او شده و پیشنهاد ازدواج داد. او با این ازدواج موافق بود، اما برای اینکه راگنار عشقش را به او ثابت کند، مراسم عروسی را یک سال به تعویق انداخت. پس از گذشت یک سال، با یکدیگر ازدواج کردند و صاحب چهار فرزند به نام های ایوار فرزند بزرگ، سپس بیورن آیرن ساید[ ۱] ، ویتزرک، و روگن والد[ ۲] شدند. وقتی راگنار خواست او را به عنوان یک ملکه برگزیند، آسلاگ بیان داشت خود او از خانواده ای بلندمرتبه است. آن ها بعدها صاحب فرزند پسر دیگری به نام زیگورد چشم ماری شدند. [ ۳] [ ۴]
شعر عاشقانه پروراندن آسلاگ اثر ویلیام موریس، به بازگو کردن روابط میان راگنار و آسلاگ، با الهام از نسخه داستانی اساطیر شمالی ( ۱۸۵۱ ) متعلق به بنجامین تورپ می پردازد. [ ۵] [ ۶]
او در اثر «شوالیه های آسلاگ» به قلم فریدریش د لا مت فوکه حضور دارد، که در سال ۱۸۱۰ همراه با دو اثر رمانتیک دیگر ایسلندی در قالب قهرمانان شمال منتشر شد.
آسلاگ در برداشتی آزادانه با الهام از این افسانه به عنوان یکی از شخصیت های اصلی در مجموعه تلویزیونی وایکینگ ها، با نقش آفرینی آلیسا سادرلند حضور دارد. [ ۷]
wiki: آسلاگ