معنی انگلیسی:
islamic, muslim
لغت نامه دهخدا
اسلامی. [ اِ ] ( ص نسبی ) منسوب باسلام : قرون اسلامی. || مسلمان. رجوع باسلامیان شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - منسوب به اسلام آنچه از تمدن و فرهنگ و جز آن که منسوب به اسلام باشد . ۲ - پیرو اسلام مسلمان . جمع : اسلامیان . یا دور. اسلامی عهد اسلامی . دور. بعد از اسلام . یا قرون اسلامی . قرنهایی که از آغاز اسلام ببعد سپزی شده است .
فرهنگ عمید
۱. مربوط به اسلام: معماری اسلامی.
۲. مسلمان.
۳. [عامیانه] متدین، کوشا در رعایت اصول شرع.