اسلاح

لغت نامه دهخدا

اسلاح. [ اِ ] ( ع مص ) سرگین افکندن دواب. || فضله افکندن طائر. || ریستن آدمی. || بر حدث کردن داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بسرگین انداختن داشتن.

فرهنگ فارسی

سرگین افکندن دواب . یا فضله افکندن طائر .

پیشنهاد کاربران

بپرس