اسفیدار

لغت نامه دهخدا

اسفیدار. [ اِ ] ( اِ مرکب ) مخفف اسفیددار است که درخت پده باشد و بعربی غرب خوانند و بعضی گویند نوعی از پده است. ( برهان ). درختی است که در جنگلهای ایران یافت میشود و در نجاری بکار میرود،آنرا در لاهیجان و در سنگر «سفیدپلت » و در ساری و اشرف و رامیان و علی آباد اسپیدار، اسفیدار و سپیدار و در لاهیجان نیز آق کرنک نامند. غَرَب. ( فهرست مخزن الادویة ). اسپیدار. ( مؤید الفضلاء ). سپیدار. سفیدار: العیثام ؛ درخت اسفیدار. ( ملخص اللغات حسن خطیب ). رجوع به اسپیدار و سفیدار شود.

فرهنگ عمید

= سفیدار

گویش مازنی

/esfidaar/ سپیدار

پیشنهاد کاربران

بپرس