اسفید دز

لغت نامه دهخدا

اسفیددز. [ اِ فیدْ، دِ ] ( اِخ ) حمداﷲ مستوفی آرد: قلعه اسفیددز، در فارسنامه آمده که آن قلعه در قدیم آبادان بوده است و ازقدمت ، بانی آن معلوم نشد و سالهای دراز خراب مانده و در اوایل عهد سلاجقه ابونصر تیرمردانی آنرا با حال عمارت آورد و آن قلعه بر کوهی است که دورش بیست فرسنگ است و با هیچ کوه پیوسته نیست و جز یک راه ندارد وبر سر کوه زمین نرم و هموار و چشمه های آب جوش و باغات و میوه و اندکی زراعت دارد، و در آن زمین چاه بسیار فروبرود و آب خوش دهد و هوائی معتدل دارد و زیر قلعه دزکی است آنرا نشناک خوانند و حصاری محکم دارد وپیرامن آن کوه میدان فراخ و نخجیرگاهی نیکوست و عیب آن قلعه جز آن نیست که بمردم بسیار نگاه باید داشت و چون پادشاه مستقیم الدوله قصد آن کند تسلیم اولی باشد. ( نزهة القلوب چ گای لیسترانج چ بریل 1331 هَ.ق. مقاله 3 صص 131 - 132 ). و رجوع به اسپیددز شود.

فرهنگ فارسی

حمد الله مستوفی آرد : اسفید دز در فارسنامه آمده که آن قلعه در قدیم آبادان بوده است و از قدمت بانی آن معلوم نشد و سالهای دراز خراب مانده و در اوایل عهد سلاجقه ابو نصر تیر مردانی آنرا با حال عمارت آورد و آن قلعه بر کوهی است که دورش بیست فرسنگ است و با هیچ کوه پیوسته نیست و جز یک راه ندارد و بر سر کوه نرم و هموار و چشمه های آب جوش و باغات و میوه و اندکی زراعت دارد و در آن زمین چاه بسیار فرو برود و آب خوش دهد و هوائی معتدل دارد و زیر قلعه دزکی است آنرا نشناک خوانند و حصاری محکم دارد و پیرامن آن کوه میدان فراخ و نخجیر گاهی نیکوست و عیب آن قلعه جز آن نیست که بمردم بسیار نگاه باید داشت و چون پادشاه مستقیم الدوله قصد آن کند تسلیم اولی باشد .

پیشنهاد کاربران

بپرس