لغت نامه دهخدا
اسفنجی. [ اِ ف َ ] ( ص نسبی ) منسوب به اسفنج ، قریه ای از ارغیان از نواحی نیشابور. ( سمعانی ).
فرهنگ فارسی
قریه ای در نواحی نیشابور
فرهنگستان زبان و ادب
جدول کلمات
مترادف ها
سوراخ سوراخ، اسفنجی
سوراخ سوراخ، اسفنجی
اسفنجی، نرم، منفذ دار، خلل وفرج دار، نرم و متخلخل، شبیه اسفنج
اسفنجی، قارچی
زود گذر، اسفنجی، قارچی، سماروغی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ابری