اسطرلاب تمام. [ اُ طُ ب ِ ت َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیرونی گوید: اسطرلاب تمام آن بود که مقنطراتش کشیده باشد از افق تا سمت الرأس نود مقنطره راست و عددشان بحروف جمل نبشته بود از سوی مشرق وز سوی مغرب از یکی تا نود و بولاء عدد طبیعی. و چون اندازه اسطرلاب خردتر بود از آن مقدار که تمام را شایست تاهمه مقنطرات اندرو نگنجد، میان هر دو یکی یله کنند تا آنچ کشیده شود اندرو چهل وپنج باشد و عددشان که نبشته آید عددهای جفت متوالی باشند و آن اسطرلاب را نصف خوانند. اگر نیز از آن خردتر باشد، مقنطرات او سی کنند و او را ثلث خوانند، ای مقنطراتش سه یک نودند. و هم برین قیاس سدس بود و عشر. و خمس هیچ نکنند هرچند که شاید کردن و هرچ از این معنی بر مقنطرات کرده آیدهمچنان بدرجه های بروج کرده آید. ( التفهیم ص 296 ).
فرهنگ فارسی
که مقنطراتش کشیده باشد از افق تا سمت الراس نود مقنطر. راست