اسطار

لغت نامه دهخدا

اسطار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ سطر، بمعنی خط و رسته هر چیز.

اسطار. [ اِ ] ( ع مص ) درگذشتن از سطری : اسطر اسمی ؛ درگذشت از سطری که در آن نام من است. ( از منتهی الارب ). || خطای سطر کردن در قرائت : اسطر فلان فی قرأته ؛ خطای سطر کرد در قرائت خود. ( منتهی الارب ). خطا کردن در قرائت. اخطاء.

اسطار. [ اِ ] ( ع اِ ) سخن پریشان و بیهوده. || افسانه. ج ، اساطیر.

فرهنگ فارسی

جمع سطر
سخن پریشان و بیهوده

فرهنگ عمید

= سطر

پیشنهاد کاربران

بپرس