اسروش

لغت نامه دهخدا

اسروش. [ اُ ] ( اِ ) سروش. ( جهانگیری ). آواز خوش. ( برهان ) ( انجمن آرا ). || نام روز هفدهم از هر ماه شمسی. ( برهان ). || فرشته را نیز گویند مطلقاً. ( برهان ). ملائکه عموماً. ( رشیدی ). ملک. فریشته. || هاتف غیب. ( رشیدی ). || ( اِخ ) جبرائیل. ( رشیدی ). || نام فرشته ای است که تدبیر امور بندگان بدست اوست. ( برهان ). رجوع به سروش شود.

فرهنگ فارسی

آواز خوش

فرهنگ عمید

= سروش

پیشنهاد کاربران

بپرس